آنگاه «رفاعة» بپا خاست و پس از ستایشش خدا و درود بر سالار شایستگان و یاران فداکارش، خطاب به نخستین سخنران گفت: دوست عزیز! سخنانی که خدا بر زبان تو جاری ساخت، بباور من، درستترین گفتار بود و تو به برترین کارها که جهاد با تبهکاران و توبه از گناهان است اشاره کردی؛ بر این اساس گفتارت را به جان خریداریم و دعوتت پذیرفته است.
و نیز آنچه در مورد گزینش امیر در گفتارت آمد، تا مردم بسوی او پناه برند و پرچم برافراشتهای که زیر آن گرد آیند، این هم دیدگاه درستی است، و ما نیز آن را میپذیریم. اینک اگر خود شما بار این مسؤولیت را به دوش کشی، از نظر ما پسندیده و در میان ما چهرهای دوست داشتنی و مطلوبی؛ و اگر یاران موافق باشند تا از میان شما بزرگان، «سلیمان» که در این دیار، بزرگ دوستداران خاندان رسالت، یار و همنشین پیامبر، مردی شجاع و دور اندیش و دارای سابقهای دیرینه در دین باوری و دینداری و امانت داری است، بار این مسؤولیت را به دوش کشد، این نیز کاری بسیار پسندیده خواهد بود؛ چرا که ایشان نیز مورد اطمینان و اعتماد مردم است.
پس از سخنان؛ «رفاعة»، «عبدالله بن سعد» بپا خاست و در گفتاری کوتاه سخنان
هر دو را تأیید کرد و مقرر شد که «سلیمان بن صرد» مسؤولیت تدبیر امور را به کف گیرد.