یکی از سخنرانیهای امام حسین علیه السلام پیرامون خداشناسی و عقائد است. که مردم را از اطاعت طاغوتیان زمین پرهیز میدهد.
حدیث 169
قال الامام الحسین علیه السلام: اَیُّهَا النَّاسُ اِتَّقُوا هؤُلاءِ الْمارِقَةَ الَّذینَ یُشَبِّهُونَ اللهَ بِأَنْفُسِهِمْ، یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذینَ کَفَروُا مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ. بَلْ هُوَ اللهُ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ، لاتُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ وَ هُوَ الَّلَطیفُ الْخَبیرُ. اِسْتَخْلَصَ الْوَحْدانِیَّةَ وَالْجَبَرُوتَ، وَ أَمْضی اَلْمَشیئَةَ وَ الْاِرادَةَ وَالْقُدْرَةَ وَالْعِلْمَ بِما هُوَ کائِنٌ.
لامُنازِعَ لَهُ فی شَیءٍ مِنْ أَمْرِهِ، وَلاکُفْوَ لَهُ یُعادِلُهُ، وَلاضِدَّ لَهُ یُنازِعُهُ، وَلاسَمِیَّ لَهُ یُشابِهُهُ، وَلامِثْلَ لَهُ یُشاکِلُهُ، لاتَتَداوَلُهُ الْاُمُورُ، وَلاتَجْری عَلَیْهِ الْأحْوالُ، وَلاتَنْزِلُ عَلَیْهِ الأحْداثُ، وَلایَقْدِرُ الْواصِفُونَ کُنْهَ عَظَمَتِهِ، وَلا یَخْطُرُ عَلَی الْقُلُوبِ مَبْلَغُ جَبَرُوتِهِ؛لأنَّهُ لَیْسَ لَهُ فی الْاَشْیاءِ عَدیلٌ، وَلاتُدْرِکُهُ الْعُلَماءُ بِأَلْبابِها، وَ لا أَهْلُ التَّفْکیرِ بِتَفْکیرِهِمْ إِلاَّ بِالتَّحْقیقِ إِیْقاناً بِالْغَیْبِ؛لأنَّهُ لایُوصَفُ بِشَیءٍ مِنْ صِفاتِ الَْمخْلُوقینَ وَ هُوَ الْواحِدُ الصَّمَدُ، ما تُصُوِّرَ فی الأوْهامِ فَهُوَ خِلافُهُ.
لَیْسَ بِرَبٍّ مَنْ طُرِحَ تَحْتَ الْبَلاغِ، وَ مَعْبُودٍ مَنْ وُجِدَ فی هَواءٍ أَوْ غَیْرِ هَواءٍ، هُوَ فی الْاَشْیاءِ کائِنٌ لاکَیْنُونَةَ مَحْظُورٍ بِها عَلَیْهِ، وَ مِنَ الْاَشْیاءِ بائِنٌ لابَیْنُونَةَ غائِبٍ عَنْها، لَیْسَ بِقادِرٍ مَنْ قارَنَهُ ضِدٌّ، أَوْ ساواهُ نِدٌّ، لَیْسَ عَنِ الدَّهْرِ قِدَمُهُ، وَلا بِالنَّاحِیَةِ أَمَمُهُ، اِحْتَجَبَ عَنِ الْعُقُولِ کَما اِحْتَجَبَ عَنِ الْاَبْصارِ، وَ عَمَّنْ فی السَّماءِ إِحْتِجابُهُ کَمَنْ فی الأرْضِ، قُرْبُهُ کَرامَتُهُ وَ بُعْدُهُ إِهانَتُهُ، لایُحِلُّهُ (فی)، وَلاتُوَقِّتُهُ (اِذا)، وَلاتُؤامِرُهُ (إِنْ). عُلُوُّهُ مِنْ غَیْرِ تَوَقُّلٍ، وَمَجیئُهُ مِنْ غَیْرِ تَنَقُّلٍ، یُوجِدُ الْمَفْقُودَ وَ یُفْقِدُ الْمَوْجُودُ، وَلا تَجْتَمِعُ لِغَیْرِهِ الصِّفَتانِ فی وَقْتٍ، یُصیبُ الْفِکْرُ مِنْهُ الْایمانَ بِهِ مَوْجُوداً، وَ وُجُودَ الْایمانِ، لاوُجُودَ صِفَةٍ، بِهِ تُوصَفُ الصِّفاتُ لابِها یُوصَفُ، وَ بِهِ تُعْرَفُ الْمَعارِفُ لابِها یُعْرَفُ، فَذلِکَ اللهُ لاسَمِیَّ لَهُ، سُبْحانَهُ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ».(1)
امام حسین علیه السلام فرمود: راه صحیح خداشناسی
(هان ای مردم از این اهریمنان گمراه دوری گزینید که اینان خدا را همانند خود میپندارند، و درست مانند کافران اهل کتاب درباره او سخن میگویند، بلکه او خدائی است که چیزی همانندش نیست و هم او شنوا و بیناست. چشمها از دیدنش ناتوان است ولی او هر بیندهای را میبیند، او دقیق و آگاه است یگانگی و بی همتایی، جبروت و عظمت ویژه اوست. اراده و خواست و قدرت و علمش را در سراسر جهان به اجرا نهاده است، هیچ ستیزهگری را در هیچ امری با او توان ستیزه نیست.
صفات پروردگار
نه نظیری دارد که با او همانندی کند و نه مخالفی میتواند با او به ستیز پردازد، همنامی بر او نیست که مشابهش باشد، و مانندی ندارد که همشکلش گردد، ذات او جولانگاه امور قرار نمیگیرد و تحوّلات و دگرگونیها تأثیری بر ذات کبریائیاش نمینهد. منزلگاه هیچ حادثهای نمیباشد، توصیفگران چیره دست قادر به توصیف عظمت و صفات و جلال او نیستند، اندازه و میزان جبروت او در دلها نمیگنجد، زیرا در جهان هستی همانندی برای او وجود ندارد، نه دانشمندان با مغزهایشان به او میرسند، و نه اندیشمندان با اندیشههایشان، مگر با پژوهشی که پایهاش ایمان به غیب بوده باشد، زیرا خدا با هیچیک از صفات و ویژگیهای مخلوقات وصف نمیشود و او یکتای بی نیاز است. آنچه در ذهن و اندیشهها تصوّر میشود خدا خلاف آنست، زیرا چیزی که زیر پوشش اندیشه و ذهن قرار میگیرد و چیزی که در فضا و غیر آن میگنجد، معبود نمیتواند باشد. او در همه اشیاء هست نه بدانگونه که او را احاطه کنند. او در شیئی نیست ولی نه بدان صورت که از آنها جدا و غایب و بیگانه
باشد. اگر مخالفی نظیر کارهای او را انجام دهد و یا همانندی با او برابری کند دیگر او خدای توانا و هستی بخش نیست. ازلیّت او از سنخ ازلیّت زمان نیست و ارادهاش دارای جهت و سمتی نمیباشد، بلکه ارادهاش همانند سایر صفاتش میباشد، نه در گوشهای از وجودش، از حیطه اندیشهها نهان است همچنانکه از حیطه دیدهها پنهان است، بدانگونه که موجودات زمینی نمیتوانند او را ببینند و موجودات آسمانی نیز از دیدن او عاجزند، نزدیکی او از کرامت و بزرگواری اوست و فاصله و دوری او عدم توجّه به اوست. نه درمکانی جای میگیرد و نه به زمانی محدود میگردد و نه کسی به او فرمان میدهد. بلندی مقامش نه برای آنست که در اوج آسمانهاست و فرا آمدنش نه به معنای انتقال است.
آنچه که نیست، ایجاد میکند و موجود را به دیار عدم میفرستد، و این دو صفت (ایجاد کردن و از بین بردن) در چیزی غیر از خدا هیچ وقت پیدا نمیشود. اندیشیدن درباره او ایمان را نتیجه میدهد، ایمان به یک وجود واقعی نه وجود وصفی و اعتباری، زیرا ذات او روشنگر هر صفتی است، نه صفتها بیان کننده و و نشان دهنده اوست. خدا معیار شناخت ارزشهاست نه ارزشها معیار شناخت اوست. این چنین است خداوندی که همتایی ندارد و چیزی مانند او نیست و هم او شنوا و بیناست).
1) تحف العقول ص173، بحارالانوار ج4 ص301 حدیث 29.