جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خاتمه (7)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

صدور این حدیث شریف از رسول اکرم محل شک نیست، و سیدالشهداء در روز عاشورا در مقام احتجاج تمسک به همین حدیث فرمود و گفت: اگر مرا تصدیق ندارید، از اصحاب پیغمبر بپرسید که این کلمه را شنیده‏اند، مانند جابر بن عبدالله و ابو سعید خدری و سهل بن سعد ساعدی و زید بن ارقم و انس بن مالک. و پس از این بیان و تظلمات سخنانی

فرمود که جگر سنگ خارا را می‏گدازد، و در دل گروه اثر ننمود و جوابی هم ندادند و به سکوت پرداختند بلکه هر چه ندا در داد که ای شبث بن ربعی و حجار بن ابحر و قیس بن اشعث! آیا شما به من نامه ننوشتید که میوه‏ها رسیده و بیابانها و باغها سبر شده شتاب کن در آمدن؟ هیچ یک از آن مردم بی‏حمیت جواب آن سید محترم ندادند، تا آن که حر بن یزید را غیرت آمد که مانند حسین بزرگواری سؤال از ایشان کند و جواب ندهند، فریاد برآورد که: «بلی و الله، لقد کاتبناک و نحن الذین أقدمناک فابعد الله الباطل و أهله.» و سعادت او را درک نمود و اسب خود را به سوی لشکر سیدالشهداء تاخت و مرتبه‏ی علیایی یافت. و از مقتل هشام بن محمد نماید که تمسک حضرت به حدیث «سیدا شباب أهل الجنة» و مکالمات با آن گروه در حالتی بود که قرآن مجید گشوده و بر سر مبارک خود نهاد و فریاد برآورده: «بینی و بینکم کتاب الله و محمد جدی رسول‏الله…» تا آخر آنچه نقل شد. و شاید همین حال تظلم حر بن یزید را که از سادات اهل کوفه بود به هیجان آورد. و در این مقام ابیاتی به خاطر فاتر آمده:

هیچ کس از عاقبت آگاه نیست

زهد زاهد گاه هست و گاه نیست‏

عاشقان را شور دائم در سر است

عشق را هم دم نوایی دیگر است‏

پارسا را راه با عشاق نیست

رحمت حق دور از فساق نیست‏

هر کسی را بخت کی آید سعید

شد سعادت ز آن حر بن یزید

نوجوانی پهلوانی کامکار

شد برون از کوفه بهر کارزار

هاتفی گفتش که ای نیکو سرشت

مژده بادت می‏روی سوی بهشت‏

یعنی این ره شاهراه جنت است

طینت پاکت ز آب رحمت است‏

کوششی کن روز روز همت است

تاز کین میدان گوی سبقت است‏

تاخت تا با شاه برخوردار شد

گفتگو از هر دو سو بسیار شد

شاه مظلومان به وقت احتجاج

شد چو نومید از گروه پر لجاج‏

مصحفی بگشود پس بر سر نهاد

عالمی را زین عمل آزرم داد

گفت من با این گروه بد ستیز

داوری دارم به روز رستخیز

داور ما و شما این نامه باد

داور دیگر رسول پاکزاد

نامه بنوشتید بهر من هزار

حی هلا فی السیر أینعت الثمار

چند بنوشتید پی در پی کتاب

سوی ما بشتاب اخضر الجناب‏

ما کنون هستیم مهمان شما

پس چه سان خوان احسان شما

هیچ مهمان تشنه دیدی در جهان

یا گرسنه در سرای میزبان‏

حر چه بشنید این کلام جانگداز

آتش غیرت به جوش آورد باز

در جواب شاه گفت آن نیک نام

نحن کاتبناک یا فخر الأنام‏

شایسته باشد که حر بن یزید را این گونه فتوت نمود «سید السعداء» خوانند، و هم در زمان خود ملقب به سید بوده، چنان که بریر بن خضیر همدانی ملقب به «سید القراء» بود در اصحاب آن حضرت، و حضرت حسین و حمزة بن عبدالمطلب «سیدالشهداء» ملقب بودند، و سید شباب أهل الجنة نیز از القاب آن حضرت است، و سید اسماعیل حمیری ملقب به «سید الشعراء» بود از جهت جودت و جزالت اشعار او. و شرح حال او در کتب معروف است، و از مداحین اهل بیت است. مؤلف شرح حال او را در شرح قصیده‏ی «لأم عمرو باللوی مربع» نگاشته.