جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حبیب چایچیان (حِسان)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

امشب شهادت‏نامه عشّاق، امضا مى‏شود

فردا ز خون عاشقان، این دشت، دریا مى‏شود

امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفى

فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا مى‏شود

امشب بُود بر پا اگر این خیمه ثارُ اللّهى

فردا به دست دشمنان، بَرکَنده از جا مى‏شود

امشب صداى خواندنِ قرآن به گوش آید، ولى

فردا صداى «الأمان»، زین دشت، بر پا مى‏شود

امشب کنار مادرش، لب‏تشنه اصغر خفته است

فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا مى‏شود

امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده‏اند

فردا به زیر خارها، گم‏گشته پیدا مى‏شود

امشب رقیّه حلقه زرّین اگر دارد به گوش

فردا، دریغ این گوشوار، از گوش او وا مى‏شود!

امشب به خیل تشنگان، عبّاس باشد پاسبان

فردا کنار علقمه، بى دستْ سقّا مى‏شود

امشب که قاسم زینتِ گلزار آل مصطفاست

فردا ز مَرکب، سرنگون، این سَرو رعنا مى‏شود

امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارُ اللّه را

فردا عزیز فاطمه، بى یار و تنها مى‏شود

امشب، به دست شاه دین، باشد سلیمانىْ‏نگین

فردا به دست ساربان، این حلقه یَغما مى‏شود

امشب سرِ سرّ خدا، بر دامن زینب بُود

فردا، انیس خولى و دِیر نَصارا مى‏شود

ترسم زمین و آسمان، زیر و زِبَر گردد حسان

فردا اسارت‏نامه زینب، چو اجرا مى‏شود.(1)


1) اى اشک‏ها بریزید: ص 179.