جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حبیب الله معلمى‏

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

در مِناى دوست، جان دادن، خوش است

غرق خون در سجده افتادن، خوش است‏

دادنِ سر بر سرِ پیمان عشق

خون‏چکان، بر نیزه استادن، خوش است‏

با تنِ بى سر به قربانگاه عشق

سینه را بر خاک بنهادن، خوش است‏

با کمال شوق در یک نصفِ روز

جان هفتاد و دو تن دادن، خوش است‏

در برِ تیر بلاى عشقِ دوست

سینه را مردانه بگشادن، خوش است‏

نوجوانِ مَهْ‏جَبین را تشنه‏کام

جانب مقتل فرستادن، خوش است‏

شیرخواره، کودکِ لب‏تشنه را

آب با تیر بلا دادن، خوش است‏

بى عَلَم، بى دست و آب، از صدر زین

روى صورت با سر افتادن، خوش است.(1)


1) دانش‏نامه شعر عاشورایى: ج 2 ص 1246.