جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حائر

زمان مطالعه: 2 دقیقه

حائر و حایر، اصطلاحا به حرم سید الشهدا «ع‏» گفته می‏شود و این هم ریشه لغوی ‏دارد، هم تاریخی.در لغت، «حائر» جای مطمئنی است که آب در آن نگهداری و جمع‏ می‏شود: «الموضع المطمئن الذی یحار فیه الماء»(1) به معنای سرگردان هم آمده است، از ریشه حیران.در قدیم به کربلا «حیر» نیز گفته می‏شده است.همچنین به معنای منطقه بلند و گسترده که از قدیم، محل سکونت اقوامی از عرب بوده است.

در اصطلاح فقهی و عبادی، به محدوده حرم حسینی و اطراف آن که شامل قبر مطهر، صحن، رواقها و موزه و… است، چه قسمتهای قدیم و چه جدید، حائر اطلاق می‏شود. اقامت در حائر و عبادت در آن فضیلت دارد و نیز از جمله مواردی که مسافر، مخیر است‏ نمازش را قصر یا تمام بخواند و میان علما محل بحث است، حائر ابا عبدالله‏ «ع‏» است.(2) برخی هم حد حایر را همان محدوده حرم دانسته‏اند، نه بیشتر.حایر حسینی بسیار مقدس ‏است و دعا در آنجا مستجاب است.حتی برخی ائمه برای شفا به حایر حسینی متوسل

می‏شدند، از جمله امام هادی‏ «ع‏» که بیمار بود، کسی را به حایر امام حسین‏ «ع‏» فرستاد، تا آن حضرت را آنجا دعا کند.(3) به اهل کربلا و ساکنان حرم حسینی نیز «حائری‏» گفته‏ می‏شود. تناسب تاریخی این نام برای حرم سید الشهدا آن است که وقتی در زمان متوکل‏ عباسی و به دستور او برای تخریب آثار قبر و متفرق ساختن شیعه از تجمع پیرامون آن‏ مرقد مطهر و الهام بخش، که کانون خطری برای خلافت جور شده بود، به آن منطقه آب‏ بستند، آب به آن محل که می‏رسید از پیشروی باز می‏ماند و روی هم انباشته می‏شد و برمی‏گشت و مثل دیواری، آب گرد قبر می‏ایستاد و محوطه قبر همچنان خشک بود.(4) و چون محل جمع شدن آب را حایر گویند، محدوده قبر آن حضرت حائر نام گرفت.ازشهید هم نقل شده است: «فی هذا الموضع حار الماء لما امر المتوکل باطلاقه علی‏ قبر الحسین لیعفیه فکان لا یبلغه‏».(5) چون متوکل دستور داد به قبر حسین‏ «ع‏» آب ببندند تا آن را محو کند، آب که به این مکان می‏رسید جمع می‏شد و به قبر نمی‏رسید.طبق نقلهای ‏دیگری وقتی به دستور او با گاوها می‏خواستند زمین آنجا را شخم زنند، همه آن منطقه و قبور را شخم می‏زدند، به قبر امام که می‏رسیدند، متوقف می‏شدند.(6)


1) لسان العرب، سفینة البحار، ج 1، ص 358.

2) بحار الانوار، ج 86، ص 88، المزار، شیخ مفید، ص 140.

3) همان، ج 50، ص 225.

4) الاعلام، زرکلی، ج 8، ص 30 (پاورقی)، بحار الانوار، ج 50، ص 225، سفینة البحار، ج 1، ص 358.

5) بحار الانوار، ج 86، ص 89.

6) اثبات الهداة، ج 5، ص 183.