جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جوامع الحکم القدسیة (حکمت‏هاى جامع قُدسى‏)

زمان مطالعه: 7 دقیقه

4093. معدن الجواهر عن الإمام الحسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: أوصانی رَبّی بِسَبعَةِ أشیاءَ: أوصانی بِالإِخلاصِ لَهُ فِی السِّرِّ وَالعَلانِیَةِ، و أن أعفُوَ عَمَّن ظَلَمَنی، واعطِیَ مَن حَرَمَنی، واوصِلَ مَن قَطَعَنی، و أن یَکونَ صَمتی تَفَکُّرا، ونَظَری عِبَرا(1)(2)

4094. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: وُجِدَ لَوحٌ تَحتَ حائِطِ مَدینَةٍ مِنَ المَدائِنِ فیهِ مَکتوبٌ:

أنَا اللّهُ لا إلهَ إلّا أنَا ومُحَمَّدٌ نَبِیّی، عَجِبتُ(3) لِمَن أیقَنَ بِالمَوتِ کَیفَ یَفرَحُ! وعَجِبتُ لِمَن أیقَنَ بِالقَدَرِ کَیفَ یَحزَنُ! وعَجِبتُ لِمَنِ اختَبَرَ الدُّنیا کَیفَ یَطمَئِنُّ [إلَیها](4)! وعَجِبتُ لِمَن أیقَنَ بِالحِسابِ کَیفَ یُذنِبُ!(5)

4093. معدن الجواهر از امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «پروردگارم هفت چیز را به من سفارش کرد: براى او در نهان و آشکار، اخلاص ورزم؛ از کسى که به من ستم مى‏کند، بگذرم؛ به کسى که مرا محروم مى‏دارد، عطا کنم؛ با کسى که با من قطعِ رابطه مى‏کند، بپیوندم؛ سکوتم، فکر کردن باشد؛ و نگاهم عبرت‏آموزى باشد».

4094. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام به سندش، از امام حسین علیه السلام: لوحى زیر دیوار شهرى از شهرها یافت شد که در آن نوشته بود: «من، خداى یکتایم و خدایى جز من نیست و محمّد، پیامبرِ من است. در شگفتم کسى که به مرگْ یقین دارد، چگونه شادمانى مى‏کند؟! و در شگفتم کسى که به تقدیر یقین دارد، چگونه غمگین مى‏شود؟! و در شگفتم کسى که دنیا را آزموده، چگونه به آن، اطمینان مى‏کند؟! و در شگفتم کسى که به محاسبه [ى اعمال در آخرتْ‏] یقین دارد، چگونه گناه مى‏کند؟!».

4095. المعجم الصغیر بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: قالَ لی جَبرائیلُ: یا مُحَمَّدُ، أحِبَّ مَن شِئتَ فَإِنَّکَ مُفارِقُهُ، وَاعمَل ما شِئتَ فَإِنَّکَ مُلاقیهِ، وعِش کَم شِئتَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ.(6)

4096. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: یَقولُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالى: یَابنَ آدَمَ ما تُنصِفُنی؟! أتَحَبَّبُ إلَیکَ بِالنِّعَمِ وتَتَمَقَّتُ إلَیَّ بِالمَعاصی، خَیری إلَیکَ مُنزَلٌ وشَرُّکَ إلَیَّ صاعِدٌ، ولا یَزالُ مَلَکٌ کَریمٌ یَأتینی عَنکَ فی کُلِّ یَومٍ ولَیلَةٍ بِعَمَلٍ قَبیحٍ مِنکَ! یَابنَ آدَمَ، لَو سَمِعتَ وَصفَکَ مِن غَیرِکَ و أنتَ لا تَعلَمُ مَنِ المَوصوفُ لَسارَعتَ إلى مَقتِهِ.(7)

4097. الأمالی للطوسی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام عن رسول اللّه صلى الله علیه و آله: أوحَى اللّهُ إلى بَعضِ أنبِیائِهِ فی بَعضِ وَحیِهِ إلَیهِ: وعِزَّتی وجَلالی لَاقَطِّعَنَّ أمَلَ کُلِّ مُؤَمِّلٍ غَیری بِالإِیاسِ، ولَأَکسُوَنَّهُ ثَوبَ المَذَلَّةِ فِی النّاسِ، ولَابعِدَنَّهُ مِن فَرَجی وفَضلی، أیُؤَمِّلُ عَبدی فِی الشَّدائِدِ غَیری، أو یَرجو سِوایَ! و أنَا الغَنِیُّ الجَوادُ، بِیَدی مَفاتیحُ الأَبوابِ وهِیَ مُغلَقَةٌ، وبابی مَفتوحٌ لِمَن دَعانی، ألَم یَعلَم أنَّهُ ما أوهَنَتهُ نائِبَةٌ لَم یَملِک کَشفَها عَنهُ غَیری، فَما لی أراهُ بِأَمَلِهِ مُعرِضا عَنّی؟! قَد أعطَیتُهُ بِجودی‏

4095. المعجم الصغیر به سندش، از امام حسین علیه السلام، از امام على علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «جبرئیل علیه‌السلام به من گفت: «اى محمّد! هر که را مى‏خواهى دوست داشته باش، که از او جدا خواهى شد و هر کارى مى‏خواهى بکن، که آن را خواهى دید و هر اندازه مى‏خواهى زندگى کن، که سرانجام، خواهى مُرد»».

4096. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام به سندش، از امام حسین علیه السلام، از امام على علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «خداى تبارک و تعالى مى‏فرماید: «اى آدمى‏زاده! به من انصاف نمى‏دهى؟! من با نعمت‏ها با تو دوستى مى‏ورزم و تو با معصیت‏ها با من دشمنى مى‏کنى. خیر من به سوى تو فرو مى‏آید و شرّ تو به سوى من، بالا مى‏آید. هماره، فرشته‏اى بزرگوار، هر روز و شب، از تو کارى زشت را براى من مى‏آورد. اى آدمى‏زاده! اگر صفت خود را از زبان دیگرى مى‏شنیدى و موصوف را نمى‏شناختى، خیلى زود، دشمنش مى‏شدى»».

4097. الأمالى، طوسى به سندش، از امام حسین علیه السلام، از امام على علیه السلام، از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند به یکى از پیامبرانش در یکى از وحى‏هایش چنین فرمود: «به عزّت و جلالم سوگند، آرزوى هر آرزومندى را که چیز دیگرى غیر از خودم باشد، با یأس مى‏گُسَلم و میان مردم، جامه خوارى بر تن او مى‏کنم و او را از گشایش و لطف خودم، دور مى‏دارم. آیا بنده من در گرفتارى‏ها، به غیر من دل مى‏بندد یا جز مرا امید مى‏بَرَد، در حالى که منم بى‏نیازِ بخشنده و کلید درهاى بسته، به دست من است و درگاهم به روى کسى که مرا مى‏خواند، گشوده است؟! آیا نمى‏داند مصیبتى را که او را به زانو در آورده است، کس دیگرى جز من، نمى‏تواند برطرف سازد؟ پس چرا مى‏بینم از من روى گردانده و به دیگرى امید دارد؟! به‏

وکَرَمی ما لَم یَسأَلنی، فَأَعرَضَ عَنّی ولَم یَسأَلنی، وسَأَلَ فی نائِبَتِهِ غَیری! و أنَا اللّهُ أبتَدِئُ بِالعَطِیَّةِ قَبلَ المَسأَلَةِ، أفَاسأَلُ فَلا اجیبُ؟ کَلّا، أوَلَیسَ الجودُ وَالکَرَمُ لی؟ أوَلَیسَ الدُّنیا وَالآخِرَةُ بِیَدی؟ فَلَو أنَّ أهلَ سَبعِ سَماواتٍ و أرَضینَ سَأَلونی جَمیعا فَأَعطَیتُ کُلَّ واحِدٍ مِنهُم مَسأَلَتَهُ، ما نَقَصَ ذلِکَ مِن مُلکی مِثلَ جَناحِ بَعوضَةٍ، وکَیفَ یَنقُصُ مُلکٌ أنَا قَیِّمُهُ(8)؟! فَیا بُؤسا لِمَن عَصانی ولَم یُراقِبنی.(9)

4098. الأمالی للطوسی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: حَدَّثَنی أبی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: قالَ اللّهُ عز و جل: یَابنَ آدَمَ! کُلُّکُم ضالٌّ إلّا مَن هَدَیتُ، وکُلُّکُم عائِلٌ(10) إلّا مَن أغنَیتُ، وکُلُّکُم هالِکٌ إلّا مَن أنجَیتُ، فَاسأَلونی أکفِکُم و أهدِکُم سَبیلَ رُشدِکُم.

فَإِنَّ مِن عِبادِیَ المُؤمِنینَ مَن لا یُصلِحُهُ إلَا الفاقَةُ ولَو أغنَیتُهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ وإنَّ مِن عِبادی مَن لا یُصلِحُهُ إلَا الصِّحَّةُ ولَو أمرَضتُهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ، وإنَّ مِن عِبادی مَن لا یُصلِحُهُ إلَا المَرَضُ ولَو أصحَحتُ جِسمَهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ، وإنَّ مِن عِبادی لَمَن یَجتَهِدُ فی عِبادَتی وقِیامِ اللَّیلِ لی، فَالقی عَلَیهِ النُّعاسَ نَظَرا مِنّی لَهُ، فَیَرقُدُ حَتّى یُصبِحَ ویَقومُ حینَ یَقومُ وهُوَ ماقِتٌ(11) لِنَفسِهِ زارٍ(12) عَلَیها، ولَو خَلَّیتُ بَینَهُ وبَینَ ما یُریدُ لَدَخَلَهُ‏

بخشش و کَرَم خود، چیزى را که نخواسته بود، به او عطا کردم؛ امّا از من روى گردانْد و از من نخواست و در مصیبتش از دیگرى درخواست کرد و منِ خدا که عطا را قبل از درخواست مى‏آغازم، اگر از من درخواست شود، اجابت نمى‏کنم؟ هرگز! آیا بخشش و کَرَم، از آنِ من نیست؟ آیا دنیا و آخرت، به دست من نیست؟ پس اگر اهل هفت آسمان و زمین‏ها، همگى از من درخواست کنند و همه خواسته‏ها را اجابت کنم، این کار از دارایى من، به اندازه بالِ مگسى کم نمى‏کند. چگونه دارایى‏اى که من سرپرست آنم، کاستى گیرد؟! بدا به حال کسى که نافرمانى مرا مى‏کند و مرا نمى‏پاید!

4098. الأمالى، طوسى به سندش، از امام حسین علیه السلام: پدرم على، امیر مؤمنان علیه السلام، برایم از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نقل کرد که خداوند عز و جل فرمود: «اى فرزند آدم! همه شما گم‏راهید، جز آن که من بدو ره نمودم و همگى شما نیازمندید، جز آن که من، بى‏نیازش کردم و همه شما هلاکید، جز آن که من، نجاتش دادم. پس، از من بخواهید تا کفایتتان کنم و به راه هدایتتان، ره‏نمون شوم.

بى‏گمان، برخى از بندگان مؤمنم را جز نیازمندى به‏سامان نمى‏آورد و اگر او را بى‏نیازش کنم، همین، او را تباه مى‏کند. برخى از بندگانم را جز تن‏درستى، به‏سامان نمى‏کند و اگر بیمارش کنم، او را تباه مى‏کند. برخى از بندگانم را جز بیمارى، به‏سامان نمى‏کند و اگر تن‏درستش کنم، تباهش مى‏سازد. کسى از بندگانم هست که در عبادت من و شب‏زنده‏دارى براى من مى‏کوشد و من از سرِ عنایت به او، خواب را بر او مسلّط مى‏کنم و تا صبح مى‏خوابد و چون بر مى‏خیزد، با نفس خود، بد است و او را خوار مى‏شمارد، و اگر چنین نمى‏کردم و به خواسته‏اش (شب زنده‏دارى) مى‏رسید، شیفتگى به عملش او را مى‏گرفت و این خودپسندى، سبب هلاک او

العُجبُ بِعَمَلِهِ، ثُمَّ کانَ هَلاکُهُ فی عُجبِهِ ورِضاهُ مِن نَفسِهِ، فَیَظُنُّ أنَّهُ قَد فاقَ العابِدینَ وجازَ بِاجتِهادِهِ حَدَّ المُقَصِّرینَ، فَیَتَباعَدُ بِذلِکَ مِنّی وهُوَ یَظُنُّ أنَّهُ یَتَقَرَّبُ إلَیَّ.

فَلا یَتَّکِلِ العامِلونَ عَلى أعمالِهِم وإن حَسُنَت، ولا یَیأَسِ المُذنِبونَ مِن مَغفِرَتی لِذُنوبِهِم وإن کَثُرَت، لکِن بِرَحمَتی فَلیَثِقوا، ولِفَضلی فَلیَرجوا، وإلى حُسنِ نَظَری فَلیَطمَئِنّوا، وذلِکَ أنّی ادَبِّرُ عِبادی بِما یُصلِحُهُم، و أنَا بِهِم لَطیفٌ خَبیرٌ.(13)

مى‏شد و گمان مى‏کرد که بر عابدان، فائق آمده و با کوشش خود، از تقصیر در عبادت، درگذشته است و به همین سبب، از من دور مى‏شد و مى‏پنداشت که به من، نزدیک مى‏شود.

پس عمل کنندگان، بر اعمال خود تکیه نکنند، هر چند [اعمالشان‏] نیکو باشد و گناهکاران از آمرزش من نسبت به گناهانشان، ناامید نشوند، هر چند [گناهانشان‏] فراوان باشد؛ بلکه بر رحمت من، اعتماد کنند و به لطف من، امیدوار باشند و به حُسن نظر من، اطمینان کنند؛ چرا که من بندگانم را آن گونه که به صلاحشان است، اداره مى‏کنم و من نسبت به آنها باریک‏بین و آگاهم.


1) العِبَرُ: جمع عِبْرَة وهی کالموعظة ممّا یتّعظ به الإنسان ویعمل به (النهایة: ج 3 ص 171 «عبر»).

2) معدن الجواهر: ص 58 وراجع: کنز الفوائد: ج 2 ص 11 وتحف العقول: ص 36.

3) فی المصدر: «وعجبت»، والصواب ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار.

4) الزیادة فی بحار الأنوار.

5) عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 2 ص 44 ح 158، صحیفة الإمام الرضا علیه السلام: ص 254 ح 180 کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 13 ص 295 ح 11.

6) المعجم الصغیر: ج 1 ص 251، المعجم الأوسط: ج 5 ص 119 ح 4845 کلاهما عن زید العلوی عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام، حلیة الأولیاء: ج 3 ص 202 عن زید بن علیّ عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام، الأمالی للطوسی: ص 590 ح 1224 عن عیسى بن عبد اللّه العلوی عن أبیه عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام ولیس فیه ذیله من «وعش»، بحار الأنوار: ج 71 ص 188 ح 54.

7) عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 2 ص 28 ح 18، صحیفة الإمام الرضا علیه السلام: ص 81 ح 4 کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، الأمالی للطوسی: ص 126 ح 197، کنز الفوائد: ج 1 ص 350 کلاهما عن داوود بن‏سلیمان الغازی عن الإمام‏الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام وکلّها نحوه، بحار الأنوار: ج 73 ص 352 ح 50.

8) القیِّمُ على الشی‏ء: المستولی علیه (مجمع البحرین: ج 3 ص 1532 «قوم»).

9) الأمالی للطوسی: ص 584 ح 1208، عدّة الداعی: ص 123، تنبیه الخواطر: ج 2 ص 73، أعلام الدین: ص 212 والثلاثة الأخیرة نحوه وکلّها عن محمّد بن عبد اللّه بن علیّ بن الحسین عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 71 ص 154 ح 67 وراجع: صحیفة الإمام الرضا علیه السلام: ص 276 ح 20.

10) العائِل: هو الفَقیر (النهایة: ج 3 ص 323 «عول»).

11) المَقْتُ: أشدّ البغض (النهایة: ج 4 ص 346 «مقت»).

12) الازدِراء: الاحتقار والانتقاص والعیب، وهو افتعال من زریت علیه (النهایة: ج 2 ص 302 «زرا»).

13) الأمالی للطوسی: ص 166 ح 278 عن داوود بن سلیمان عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، صحیفة الإمام الرضا علیه السلام: ص 287 ح 33، بحار الأنوار: ج 71 ص 140 ح 31 وراجع: الکافی: ج 2 ص 60 ح 4.