8 / 1
مواصفات یزید
3683. دعائم الاسلام: عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهالسلام أنَّهُ کَتَبَ إلى مُعاوِیَةَ کِتابا یُقَرِّعُهُ(1) فیهِ ویُبَکِّتُهُ(2) بِامورٍ صَنَعَها، کانَ فیهِ:
ثُمَّ وَلَّیتَ ابنَکَ وهُوَ غُلامٌ یَشرَبُ الشَّرابَ ویَلهو بِالکِلابِ، فَخُنتَ أمانَتَکَ، و أخرَبتَ(3) رَعِیَّتَکَ، ولَم تُؤَدِّ نَصیحَةَ رَبِّکَ، فَکَیفَ تُوَلّی عَلى امَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله مَن یَشرَبُ المُسکِرَ؟ وشارِبُ المُسکِرِ مِنَ الفاسِقینَ! وشارِبُ المُسکِرِ مِنَ الأَشرارِ! ولَیسَ شارِبُ المُسکِرِ بِأَمینٍ عَلى دِرهَمٍ، فَکَیفَ عَلَى الامَّةِ؟!
فَعَن قَلیلٍ تَرِدُ عَلى عَمَلِکَ، حینَ تُطوى صَحائِفُ الاستِغفارِ.(4)
8 / 1
ویژگىهاى یزید
3683. دعائم الإسلام: حسین بن على علیهالسلام نامهاى کوبنده به معاویه نوشت و او را به سبب کارهایى که کرده بود، سرزنش کرد. در آن نامه چنین بود: «سپس، حکومت را به پسرت دادى، در حالى که جوانى شرابخوار و سگباز است. در امانت نزد خود، خیانت کردى و مردمت را وا نهادى و به نصیحت پروردگارت عمل نکردى. چگونه کسى را که شراب مىنوشد، بر امّت محمّد صلى الله علیه و آله مىگمارى، با آن که شرابخوار، از فاسقان است و کسى که مست کننده مىنوشد، از اشرار؟! شرابخوارى که نمىتواند امانتدار یک دِرهم باشد، چگونه امین امّت باشد؟!
به زودى نتیجه عملت را مىبینى، هنگامى که دیگر، صحیفههاى استغفار، پیچیده و بسته شده است».
8 / 2
امتناع الإمام علیهالسلام من بیعة یزید
3684. الفتوح عن الإمام الحسین علیهالسلام لَمّا أمَرَهُ مَروانُ بِبَیعَةِ یَزیدَ: وَیحَکَ! أتَأمُرُنی بِبَیعَةِ یَزیدَ وهُوَ رَجُلٌ فاسِقٌ؟ لَقَد قُلتَ شَطَطا(5) مِنَ القَولِ یا عَظیمَ الزَّلَلِ! لا ألومُکَ عَلى قَولِکَ لِأَنَّکَ اللَّعینُ الَّذی لَعَنَکَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله و أنتَ فی صُلبِ أبیکَ الحَکَمِ بنِ أبِی العاصِ، فَإِنَّ مَن لَعَنَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله لا یُمکِنُ لَهُ ولا مِنهُ إلّا أن یَدعُوَ إلى بَیعَةِ یَزیدَ.
ثُمَّ قالَ: إلَیکَ عَنّی یا عَدُوَّ اللّهِ، فَإِنّا أهلُ بَیتِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، وَالحَقُّ فینا وبِالحَقِّ تَنطِقُ ألسِنَتُنا، وقَد سَمِعتُ رَسولَاللّهِ صلى الله علیه و آله یَقولُ: «الخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلى آلِأبیسُفیانَ، وعَلَى الطُّلَقاءِ(6) أبناءِ الطُّلَقاءِ، فَإِذا رَأَیتُم مُعاوِیَةَ عَلى مِنبَری فَابقُروا(7) بَطنَهُ»، فَوَاللّهِ لَقَد رَآهُ أهلُ المَدینَةِ عَلى مِنبَرِ جَدّی فَلَم یَفعَلوا ما امِروا بِهِ، فَابتَلاهُمُ(8) اللّهُ بِابنِهِ یَزیدَ! زادَهُ اللّهُ فِی النّارِ عَذابا.(9)
3685. مثیر الأحزان عن الإمام الحسین علیهالسلام لِمَروانَ لَمّا أشارَ عَلَى الوَلیدِ والِی المَدینَةِ بِضَربِ أعناقِ القَومِ إذ لَم یَرضَوا بِبَیعَةِ یَزیدَ: وَیلی عَلَیکَ ىَابنَ الزَّرقاءِ، أنتَ تَأمُرُ بِضَربِ عُنُقی؟! کَذَبتَ ولَؤُمتَ، نَحنُ أهلُ بَیتِ النُّبُوَّةِ ومَعدِنُ الرِّسالَةِ، ویَزیدُ فاسِقٌ شارِبُ الخَمرِ وقاتِلُ النَّفسِ، ومِثلی لا یُبایِعُ لِمِثلِهِ، ولکِن نُصبِحُ وتُصبِحونَ(10) أیُّنا أحَقُّ بِالخِلافَةِ وَالبَیعَةِ.(11)
راجع: ج 3 ص 390 (القسم السابع/ الفصل الأوّل/ ماجرى بین الإمام 7 والولید لأخذ البیعة)
و ص 410 (مناقشة مروان والإمام 7 فی الطریق).
8 / 2
خوددارى امام علیهالسلام از بیعت با یزید
3684. الفتوح: چون مروان، حسین علیهالسلام را به بیعت با یزید فرمان داد، وى علیهالسلام فرمود: «واى بر تو! آیا مرا به بیعت با یزید، فرمان مىدهى، در حالى که او مردى فاسق است؟! اى که لغزشت بزرگ است! سخنِ بس بیراهى گفتى. من، تو را بر سخنت سرزنش نمىکنم که تو بر زبان پیامبر خدا صلى الله علیه و آله لعنت شدى، در حالى که هنوز در پشت پدرت، حکم بن ابى عاص بودى، و لعنت شده پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، جز این نمىتواند باشد که به بیعت با یزید، فرا بخواند».
سپس فرمود: «اى دشمن خدا! از من دور شو که ما خاندان پیامبر خداییم و حق، میان ماست و زبانهایمان، به حق سخن مىگوید. شنیدم که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید: «خلافت، بر خاندان ابوسفیان و نیز بر آزاد شدگان از نسل آزاد شدگان،(12) حرام است و چون معاویه را بر منبر من دیدید، شکمش را بشکافید» .
به خدا سوگند، اهل مدینه، او را بر منبر جدّم دیدند و آنچه فرمان یافته بودند، نکردند و خدا هم، آنان را به پسرش یزید، مبتلا کرد. خدا، بر عذابش در آتش [دوزخ] بیفزاید!».
3685. مثیر الأحزان از امام حسین علیه السلام، خطاب به مروان، هنگامى که به ولید، حاکم مدینه، اشاره کرد تا کسانى را که به بیعت با یزید رضایت ندادهاند، گردن بزند: واى بر تو، اى پسر زنِ کبودْ چشم! تو به گردن زدن من، فرمان مىدهى؟ نادرست گفتى و پستى کردى. ما اهل بیت نبوّت و معدن رسالتیم و یزید، فاسق، شرابخوار و قاتل مردم است. مانند من، با مانند اویى بیعت نمىکند؛ امّا ما و شما منتظر مىمانیم تا ببینیم کدامیک از ما به خلافت و بیعت، سزاوارتریم».
ر. ک: ج 3 ص 391 (بخش هفتم/ فصل یکم/ رخدادهاى میان امام علیهالسلام و ولید برایبیعت گرفتن) و ص 411 (بگو مگوى مروان و امام علیهالسلام در راه).
1) التقریع: التعنیف والتثریب، وقرَّعَهُ تقریعا وَبَّخَهُ وعَذَلَهُ (تاج العروس: ج 11 ص 366 «قرع»).
2) التبکیت: التقریع والتوبیخ (النهایة: ج 1 ص 148 «بکت»).
3) فی بعض نسخ المصدر: «أخزیت» بدل «أخربت».
4) دعائم الإسلام: ج 2 ص 133 ح 468، وفی بحار الأنوار: ج 66 ص 495 ح 41 عن الإمام الحسن علیهالسلام ولکن مضمون الکتاب بعید عن زمانه 7.
5) الشَّطَطُ: الإفراط فی البُعد (مفردات ألفاظ القرآن: ص 453 «شطط»).
6) الطُلَقاءُ: هم الذین خلّى عنهم (النبیّ 9) یوم فتح مکّة، و أطلقهم ولم یسترقّهم (النهایة: ج 3 ص 136 «طلق»).
7) فی المصدر: «فافقروا»، وما فی المتن أثبتناه من المصادر الاخرى.
8) فی المصدر: «قاتلهم»، وما فی المتن أثبتناه من المصادر الاخرى.
9) الفتوح: ج 5 ص 17، مقتل الحسین علیهالسلام للخوارزمی: ج 1 ص 185.
10) فی الملهوف هنا زیادة: «ونَنظُرُ وتَنظُرونَ».
11) مثیر الأحزان: ص 24، الملهوف: ص 98 نحوه، بحار الأنوار: ج 44 ص 325.
12) آزاد شدگان (طُلَقا)، به کسانى از مردم مکّه گفته مىشود که تا فتح مکّه، مسلمان نشده بودند و پیامبر صلى الله علیه و آله درروز فتح، آنان را «آزاد» اعلام کرد و به اسارت نگرفت، در حالى که بر اساس قوانین اسلام و سنّت عربِ آن روز، «اسیر» محسوب مىشدند و باید به عنوان «بَرده»، همچون غنیمت جنگى، بین مسلمانان، قسمت مىشدند که در این صورت، فرزندان و نسل آنها نیز به تَبَعِ خود آنها، بَرده شمرده مىشدند.