شبیه به این حدیث، در کافی روایت شده در باب قضایای امیرالمؤمنین، جز آن که حضرت فرمود که در قبر او تربت مرد مسلمانی بگذارید تا قرار گیرد.
و از این حدیث استفاده شود گذاشتن تربت سیدالشهداء (ع) در قبر میت، چنانچه از توقیع شریف امام عصر – ارواحنا فداه – تصریح به او وارد است، و شیخ الطائفه در «مصباح» روایت کرده از حضرت کاظم (ع) استحباب گذاشتن یک خشت از تربت مقدسه را مقابل روی میت در قبر(1)
بحرالعلوم «در الدرة النجفیة» فرموده:
و لبنة من تربة الطهر جعل
مقابلا للوجه منه حیث حل(2)
بکله توان گفت این حدیث و سایر احادیث وارده در شرافت ارض کربلا و خصوصا حائر مقدس بالفحوی دلالت دارد بر رجحان نقل اموات به مشاهده مقدسه ائمه (ع)، زیرا که همین که بودن تربت مقدسه در قبر سبب نجات و آمرزش باشد، دفن در آن زمین که تمام تربت است به طریق اولی سبب رستگاری خواهد بود، خصوصا هرگاه مسلتزم نبش قبر نباشد، و یا سبب هتک و مثلهی به میت نشود، و خاصه اگر میت وصیت به نقل کرده باشد. شیخ مفید در رسالهی غریه گوید که حدیثی وارد است که دلالت دارد بر رخصت در نقل میت به سوی بعض مشاهد آل رسول در وقتی که میت وصیت کرده باشد به نقل جنازهی خود.
و شیخ طوسی در «مصباح» و «نهایه» نیز نسبت به روایت داده و گفته: از مشایخ، مذاکرهی این حدیث را شنیدم(3)
و در اخبار معتبره وارد است که خداوند وحی کرد به موسی بن عمران که استخوانهای یوسف را بیرون آورد از مصر و حمل کند به شام(4)، از این جهت است که اهل کتاب اموات خود را حمل به شام مینمایند.
مؤلف گوید که: اطوار امم سالفه در این امت واقع میشود، و اما در صورتی که نقل میت، مستلزم نبش باشد، چون عمدهی حرمت نبش قبور، اجماع است و دلیل معتبر دیگری در دست نیست، پس بعید نباشد که در آن صورت هم ملتزم به جواز شد، اگر چه بعض علما
تمسک به هتک حرمت و مثلهی میت و اخبار قطع ید نباش نمودهاند، ولی محققین منع دلالت کردهاند و اجماعی در حرمت نقل به مشاهد نیست، بلکه اجماع برخلاف آن است، چنانچه فقهای مذهب صریحا نقل کردهاند.
علامهی بحرالعلوم در «دره» گوید:
و النقل مکروه و للمشاهد
یندب بالاجماع و الشواهد(5)
و محقق در «معتبر» فرماید که نقل اموات به مشاهد، مذهب علمای شیعه است و عمل اصحاب، مستقر بر آن است از زمان ائمه (علیهمالسلام) الی الآن، و مشهور است میانهی شیعه، و انکاری ندارد. و علامهی حلی (ره) در «تذکره» گفته که عمل امامیه بر این است. و در «ذکری» شیخ شهید (ره) نیز دعوای اجماع کرده و سید جزائری که نقل خلاف نموده معلوم القائل نیست و محل اعتماد نباشد بعد از تصریح رؤسای مذهب (ع) به استقرار عمل شیعه بر حمل اموات.
و اما شواهد استحباب نقل، پس [آن] نیز بسیار است، مثل احادیث وارده در فضیلت دفن در مشاهد شریفه، خصوصا کربلا و نجف که در بحارالأنوار و غیره مسطور است. و در ارشاد القلوب دیلمی مروی است که از خواص تربت نجف و دفن در آن، سقوط عذاب قبر و محاسبهی نکیر و منکر است. در این باب، رؤیای صادقه [ای] نقل کرده که ملائکه در عالم رؤیا گفتند: اگر جنازه [ای] به رصافهی کوفه رسد، ما را راهی به سؤال از او نیست.
و در «فرحة الغری» مسطور است که در حیات امیرالمؤمنین (ع) جنازه [ای] از عین حمل به «غری» نمودند و حضرت تقریر آن عمل نمود. و اما حمل و نقل جنازه بعد از دفن که مستلزم نبش قبر باشد پس دانسته شد که دلیلی بر حرمت این گونه نبش قائم نشده که غرض از نبش حمل به مشاهد باشد، بلکه توان گفت که آنچه در این ازمنه متعارف است که جنازه را به امانت گذارند در پناه دیواری یا در سردابی و بعد از زمانی حمل کنند، صدق نبش قبر بر آن نکند و مستلزم هتکی هم نیست. جمعی از اعیان فقها، تجویز نبش قبر، به جهت حمل به مشاهد شریفه کردهاند، مثل شیخ فقیه کاشف الغطاء.
علامهی بحرالعلوم در «دره» فرماید:
و الأقرب الجواز للنقل الی
جوار من بقربهم نیل العلی(6)
و تفصیل این مسئله در کتب استدلالیهی فقها مسطور است. و جماعتی از فقهای عظام را بعد از دفن حمل کردند، مانند شیخ مفید و سید مرتضی و شیخبهائی و دیگران. و در زمان ما که توان گفت شر الأزمنه است به سبب مخالطهی مسلمین با کفار، جملهای از جهلهی اسلام بر این عمل اعتراض دارند و آبادی دنیا را بر خرابی آخرت مقدم شمارند.
دین تو را در پی آرایشند
در پی آرایش و پیرایشند
بس که بر او بسته شده برگ و ساز
گر تو بینی نشناسیش باز
1) مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 20، افست قم بدون تاریخ.
2) بحرالعلوم، الدرة النجفیة، ص 78، مطبعهی امیر، قم، 1405.
3) مصباح المتهجد، ص 22.
4) حمیری: قرب الاسناد، ص 220؛ مجلسی: بحارالأنوار، ج 57، ص 208.
5) بحرالعلوم: الدرة النجفیة، ص 79، مطبعة الامیر، قم، 1405 ه.
6) بحرالعلوم: الدرة النجفیة، ص 80، مطبعة الأمیر، قم، 1405.