جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

امامة أهل البیت (امامت اهل بیت)

زمان مطالعه: 46 دقیقه

5 / 1

الإحتجاج على إمامة أهل البیت علیهم‌السلام‏

3613. کتاب سُلَیم بن قیس: لَمّا کانَ قَبلَ مَوتِ مُعاوِیَةَ بِسَنَةٍ، حَجَّ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وعَبدُ اللّهِ بنُ عَبّاسٍ‏وعَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ مَعَهُ. فَجَمَعَ الحُسَینُ علیه‌السلام بَنی هاشِمٍ؛ رِجالَهُم ونِساءَهُم ومَوالِیَهُم وشیعَتَهُم مَن حَجَّ مِنهُم، ومِنَ الأَنصارِ مِمَّن یَعرِفُهُ الحُسَینُ علیه‌السلام و أهلُ بَیتِهِ، ثُمَّ أرسَلَ رُسُلًا: لا تَدَعوا أحَدا مِمَّن حَجَّ العامَ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله المَعروفینَ بِالصَّلاحِ وَالنُّسُکِ إلَا اجمَعوهُم لی.

فَاجتَمَعَ إلَیهِ بِمِنىً أکثَرُ مِن سَبعِمِئَةِ رَجُلٍ وهُم فی سُرادِقِهِ(1)، عامَّتُهُم مِنَ التّابِعینَ، ونَحوٌ مِن مِئَتَی رَجُلٍ مِن أصحابِ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله وغَیرِهِم. فَقامَ فیهِمُ الحُسَینُ علیه‌السلام خَطیبا، فَحَمِدَ اللّهَ و أثنى عَلَیهِ، ثُمَّ قالَ:

أمّا بَعدُ، فَإِنَّ هذَا الطّاغِیَةَ قَد فَعَلَ بِنا وبِشیعَتِنا ما قَد رَأَیتُم وعَلِمتُم وشَهِدتُم، وإنّی اریدُ أن أسأَلَکُم عَن شَی‏ءٍ، فَإِن صَدَقتُ فَصَدِّقونی، وإن کَذَبتُ فَکَذِّبونی: أسأَلُکُم بِحَقِّ اللّهِ عَلَیکُم وحَقِّ رَسولِ اللّهِ وحَقِّ قَرابتی مِن نَبِیِّکُم، لَمّا سَیَّرتُم مَقامی هذا

5 / 1

استدلال بر امامت اهل‏بیت علیهم السلام‏

3613. کتاب سُلَیم بن قیس: یک سال پیش از مرگ معاویه، حسین بن على علیه‌السلام حج گزارد و عبد اللّه بن عبّاس و عبد اللّه بن جعفر نیز با او بودند. امام حسین علیه‌السلام همه هاشمیان، مرد و زن، و وابستگان و پیروانشان را که به حج آمده بودند، گِرد آورد و نیز هر کس از انصار را که امام حسین علیه‌السلام و خاندانش را مى‏شناخت. سپس، پیک‏هایى فرستاد که: «همه یاران پیامبر خدا را که امسال حج گزارده‏اند و به شایستگى و درستکارى معروف هستند، برایم گِرد آورید و کسى را فرو مگذارید».

بیش از هفتصد تن، در خیمه و خرگاه امام علیه‌السلام در مِنا گِرد آمدند که بیشترِ آنان از تابعیان و حدود دویست مرد هم از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله و غیر ایشان بودند. امام حسین علیه‌السلام در میان ایشان به سخن گفتن ایستاد و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: «امّا بعد، این سرکش (یزید)، کارهایى با ما و پیروانمان کرده که دیده‏اید و مى‏دانید و گواهید. من مى‏خواهم از شما چیزى بپرسم. اگر راست گفتم، تصدیقم کنید و اگر دروغ گفتم، تکذیبم کنید. از شما مى‏خواهم که به حقّ خدا بر شما و حقّ پیامبر خدا و حقّ نزدیکى‏ام با پیامبرتان، چون از این جا رفتید و گفته مرا باز گفتید و همه یارانتان را از قبیله‏هایتان، آنانى را که مورد اطمینان و وثوق شما هستند،

ووَصَفتُم مَقالَتی، ودَعَوتُم أجمَعینَ فی أنصارِکُم مِن قَبائِلِکُم مَن أمِنتُم مِنَ النّاسِ ووَثِقتُم بِهِ، فَادعوهُم إلى ما تَعلَمونَ مِن حَقِّنا؛ فَإِنّی أتَخَوَّفُ أن یَدرُسَ(2) هذَا الأَمرُ ویَذهَبَ الحَقُّ ویُغلَبَ، وَاللّهُ مُتِمُّ نورِهِ ولَو کَرِهَ الکافِرونَ.

وما تَرَکَ شَیئا مِمّا أنزَلَ اللّهُ فیهِم مِنَ القُرآنِ إلّا تَلاهُ وفَسَّرَهُ، ولا شَیئا مِمّا قالَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله فی أبیهِ و أخیهِ وامِّهِ وفی نَفسِهِ و أهلِ بَیتِهِ إلّا رَواهُ.

وکُلُّ ذلِکَ یَقولُ الصَّحابَةُ: اللّهُمَّ نَعَم، قَد سَمِعنا وشَهِدنا.

ویَقولُ التّابِعِیُّ: اللّهُمَّ قَد حَدَّثَنی بِهِ مَن اصَدِّقُهُ و أَأتَمِنُهُ مِنَ الصَّحابَةِ.

فَقالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ إلّا حَدَّثتُم بِهِ مَن تَثِقونَ بِهِ وبِدینِهِ.

قالَ سُلَیمٌ: فَکانَ فیما ناشَدَهُمُ الحُسَینُ علیه‌السلام وذَکَّرَهُم أن قالَ:

أنشُدُکُمُ اللّهَ، أتَعلَمونَ أنَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه‌السلام کانَ أخا رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله حینَ آخى بَینَ أصحابِهِ، فَآخى بَینَهُ وبَینَ نَفسِهِ، وقالَ: أنتَ أخی و أنَا أخوکَ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ؟

قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قال: أنشُدُکُمُ اللّهَ، هَل تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله اشتَرى مَوضِعَ مَسجِدِهِ ومَنازِلِهِ فَابتَناهُ، ثُمَّ ابتَنى فیهِ عَشَرَةَ مَنازِلَ؛ تِسعَةً لَهُ، وجَعَلَ عاشِرَها فی وَسَطِها لِأَبی، ثُمَّ سَدَّ کُلَّ بابٍ شارِعٍ(3) إلَى المَسجِدِ غَیرَ بابِهِ، فَتَکَلَّمَ فی ذلِکَ مَن تَکَلَّمَ، فَقالَ صلى الله علیه و آله: «ما أنَا سَدَدتُ أبوابَکُم وفَتَحتُ بابَهُ، ولکِنَّ اللّهَ أمَرَنی بِسَدِّ أبوابِکُم وفَتحِ بابِهِ»، ثُمَّ نَهَى النّاسَ أن یَناموا فِی المَسجِدِ غَیرَهُ، وکانَ یُجنِبُ فِی المَسجِدِ ومَنزِلُهُ فی مَنزِلِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، فَوُلِدَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله ولَهُ فیهِ أولادٌ؟

فرا خواندید، به آنچه از حقّ ما مى‏دانید، دعوت کنید. من، بیم آن دارم که این امر، کهنه شود و حق، برود و مغلوب شود، و البته خداوند، تمام‏کننده نور خود است، هر چند کافران را خوش نیاید».

امام علیه السلام، هیچ آیه‏اى از قرآن را که در حقّ ایشان نازل شده بود، وا نگذارد، جز آن که آن را تلاوت و تفسیر کرد، و هیچ سخنى از پیامبر صلى الله علیه و آله در حقّ پدر و برادر و مادر و خود و خاندانش نبود، جز آن که روایت کرد.

در همه آنها، یاران پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏گفتند: به خدا، آرى! شنیدیم و گواه بودیم. هر تابعى‏اى نیز مى‏گفت: به خدا، آن را فردى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله که تصدیقش مى‏کنم و به او اطمینان دارم، برایم نقل کرده است.

امام علیه‌السلام فرمود: «شما را به خدا سوگند مى‏دهم که این مطالب را براى کسى که به خود و دینش اعتماد دارید، باز گویید».

در میان آنچه امام حسین علیه‌السلام سوگندشان داد و به یادشان آورد، این بود: «شما را سوگند مى‏دهم، آیا مى‏دانید هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله میان یارانش پیمان برادرى بست، على بن ابى‏طالب، برادرِ پیامبر خدا شد و پیامبر صلى الله علیه و آله او را برادرِ خود خواند و فرمود: «تو برادر منى و من، برادر تو در دنیا و آخرتم؟».

گفتند: به خدا، چرا!

فرمود: «شما را به خدا سوگند مى‏دهم، آیا مى‏دانید که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، جاى مسجد و منزل‏هایش را خرید و آن را با ده اتاق ساخت که نُه اتاق براى خودش بود و دهمین اتاق را که در میان آنها بود براى پدرم قرار داد. سپس، جز درِ اتاق (خانه) پدرم، هر درى را که به مسجدْ راه داشت، بست. برخى در این میان، چیزهایى گفتند و پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «من، درهاى [خانه‏هاى‏] شما را نبستم و درِ [خانه‏] او را نگشودم؛ بلکه خداوند، مرا به بستن در [خانه‏] هاى شما و باز گذاشتن درِ [خانه‏] او فرمان داد» . سپس، مردم را جز او، از خوابیدن در مسجد، نهى کرد و على علیه‌السلام در مسجد جُنُب مى‏شد و خانه‏اش در خانه پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود و فرزندانى براى پیامبر خدا و او [از نسل فاطمه علیها السلام‏] به وجود آمد؟».

قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قال: أفَتَعلَمونَ أنَّ عُمَرَ بنَ الخَطّابِ حَرَصَ عَلى کَوَّةٍ(4) قَدرَ عَینِهِ یَدَعُها مِن مَنزِلِهِ إلَى المَسجِدِ، فَأَبى عَلَیهِ، ثُمَّ خَطَبَ صلى الله علیه و آله فَقالَ: «إنَّ اللّهَ أمَرَ موسى أن یَبنِیَ مَسجِدا طاهِرا لا یَسکُنُهُ غَیرُهُ وغَیرُ هارونَ وَابنَیهِ، وإنَّ اللّهَ أمَرَنی أن أبنِیَ مَسجِدا طاهِرا لا یَسکُنُهُ غَیری وغَیرُ أخی وَابنَیهِ»؟

قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ، أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله نَصَبَهُ یَومَ غَدیرِ خُمٍّ، فَنادى لَهُ بِالوِلایَةِ وقالَ: «لِیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائِبَ»؟

قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ، أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله قالَ لَهُ فی غَزوَةِ تَبوکَ: «أنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسى، و أنتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ بَعدی»؟

قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ، أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله حینَ دَعَا النَّصارى مِن أهلِ نَجرانَ إلَى المُباهَلَةِ، لَم یَأتِ إلّا بِهِ وبِصاحِبَتِهِ وَابنَیهِ؟

قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ، أتَعلَمونَ أنَّهُ دَفَعَ إلَیهِ اللِّواءَ یَومَ خَیبَرَ، ثُمَّ قالَ: «لَأَدفَعُهُ إلى رَجُلٍ یُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ ویُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ، کَرّارٍ غَیرِ فَرّارٍ، یَفتَحُهَا اللّهُ عَلى یَدَیهِ»؟

قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله بَعَثَهُ بِبَراءَةَ، وقالَ: «لا یُبَلِّغُ عَنّی إلّا أنَا أو

گفتند: به خدا، چرا!

فرمود: «آیا مى‏دانید که عمر بن خطّاب، مشتاق بود که سوراخى کوچک به اندازه چشمش از اتاقش (خانه‏اش) به مسجد داشته باشد، امّا پیامبر صلى الله علیه و آله نپذیرفت و به سخن گفتن ایستاد و فرمود: «خداوند، به موسى علیه‌السلام فرمان داد که مسجدى پاکیزه بسازد و کسى را جز خود و هارون و دو پسرش در آن جاى ندهد. خداوند، به من هم فرمان داده است تا مسجدى پاکیزه بسازم که کسى را جز خودم و برادرم (على) و دو پسرش، در آن، جاى ندهم» ؟».

گفتند: به خدا، چرا!

فرمود: «شما را به خدا سوگند مى‏دهم، آیا مى‏دانید که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، او را روز غدیر خم، بر پا داشت و به ولایتِ او ندا داد و فرمود: «حاضر به غایب برساند» ؟».

گفتند: به خدا، چرا!

فرمود: «شما را به خدا سوگند مى‏دهم، آیا مى‏دانید که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در غزوه تبوک به او فرمود: «تو براى من، به منزله هارون براى موسى علیه‌السلام هستى و تو ولىّ هر مؤمن پس از منى» ؟».

گفتند: به خدا، چرا!

فرمود: «شما را به خدا سوگند مى‏دهم، آیا مى‏دانید که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، هنگامى‏که مسیحیان نَجران را به مُباهله فرا خوانْد، فقط با او و همسرش (فاطمه علیها السلام) و دو پسرش آمد؟».

گفتند: به خدا، چرا!

فرمود: «شما را به خدا سوگند مى‏دهم، آیا مى‏دانید که پرچم را در جنگ خیبر به او سپرد و فرمود: «آن را به مردى مى‏سپارم که خدا و پیامبرش او را دوست دارند و او نیز خدا و پیامبرش را دوست دارد؛ باز گردنده است، نه گریزنده. خداوند، بر دستان او فتح را به ارمغان مى‏آورد» ؟».

گفتند: به خدا، چرا!

فرمود: «آیا مى‏دانید که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، او را براى برائت جُستن [از مشرکان‏] روانه کرد

رَجُلٌ مِنّی»؟

قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله لَم تَنزِل بِهِ شِدَّةٌ قَطُّ إلّا قَدَّمَهُ لَها ثِقَةً بِهِ، و أنَّهُ لَم یَدعُهُ بِاسمِهِ قَطُّ إلّا أن یَقولَ: یا أخی! وَادعوا لی أخی؟

قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله قَضى بَینَهُ وبَینَ جَعفَرٍ وزَیدٍ، فَقالَ لَهُ: «یا عَلِیُّ، أنتَ مِنّی و أنَا مِنکَ، و أنتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ بَعدی»؟

قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ: أتَعلَمونَ أنَّهُ کانَت لَهُ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله کُلَّ یَومٍ خَلوَةٌ وکُلَّ لَیلَةٍ دَخلَةٌ؛ إذا سَأَلَهُ أعطاهُ، وإذا سَکَتَ أبدَأَهُ؟

قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله فَضَّلَهُ عَلى جَعفَرٍ وحَمزَةَ حینَ قالَ لِفاطِمَةَ علیها السلام: «زَوَّجتُکِ خَیرَ أهلِ بَیتی؛ أقدَمَهُم سِلما، و أعظَمَهُم حِلما، و أکثَرَهُم عِلما»؟

قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ‏اللّهِ صلى الله علیه و آله قالَ: «أنَا سَیِّدُ وُلدِآدَمَ، و أخی عَلِیٌّ سَیِّدُ العَرَبِ، وفاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِساءِ أهلِ‏الجَنَّةِ، وَابنایَالحَسَنُ وَالحُسَینُ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ»؟

قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله أمَرَهُ بِغُسلِهِ، و أخبَرَهُ أنَّ جَبرَئیلَ یُعینُهُ عَلَیهِ؟

قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله قالَ فی آخِرِ خُطبَةٍ خَطَبَها: «أیُّهَا النّاسُ: إنّی‏

و فرمود: «از جانب من، جز خودم یا مردى از [خاندان‏] من، ابلاغ نمى‏کند» ؟».

گفتند: به خدا، چرا!

فرمود: «آیا مى‏دانید که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، هیچ سختى‏اى به او نرسید، جز آن که او را از سرِ اعتمادى که به وى داشت، پیش انداخت و هیچ گاه، او را به نامش نخواند و فقط مى‏فرمود: «اى برادر من!» و «برادرم را برایم بخوانید» ؟».

گفتند: به خدا، چرا!

فرمود: «آیا مى‏دانید که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، میان او و جعفر و زید، قضاوت کرد و به او فرمود: «اى على! تو از منى و من، از تو ام و تو، ولىّ هر مرد و زن مؤمن پس از منى» ؟».

گفتند: به خدا، چرا!

فرمود: «آیا مى‏دانید که او، هر روز، با پیامبر صلى الله علیه و آله خلوت مى‏کرد و هر شب، ساعتى بر او وارد مى‏شد و چون از پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏خواست، به او عطا مى‏کرد و چون ساکت مى‏شد، پیامبر صلى الله علیه و آله آغاز [به سخن‏] مى‏کرد؟».

گفتند: به خدا، چرا!

فرمود: «آیا مى‏دانید که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، او را بر جعفر و حمزه، برترى داد، هنگامى که به فاطمه علیها السلام فرمود: «تو را به همسرى بهترین فرد خاندانم در آوردم؛ اسلام آوردنش از همه پیش‏تر، بردبارى‏اش از همه بیشتر و دانشش از همه فراوان‏تر است» ؟».

گفتند: به خدا، چرا!

فرمود: «آیا مى‏دانید که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «من، سرورِ فرزندان آدمم و برادرم على، سَرورِ عرب است و فاطمه، سرورِ زنان بهشتى است و پسرانم، حسن و حسین، سَرور جوانان بهشتى اند» ؟».

گفتند: به خدا، چرا!

فرمود: «آیا مى‏دانید که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، او را به غسل خویش [پس از درگذشت‏] فرمان داد و به او خبر داد که جبرئیل علیه‌السلام به او کمک مى‏کند؟».

گفتند: به خدا، چرا!

فرمود: «آیا مى‏دانید که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، در آخرین سخنرانى‏اش فرمود: «اى‏

تَرَکتُ فیکُمُ الثَّقَلَینِ؛ کِتابَ اللّهِ و أهلَ بَیتی، فَتَمَسَّکوا بِهِما لَن تَضِلّوا»؟

قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.

فَلَم یَدَع شَیئا أنزَلَهُ اللّهُ فی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه‌السلام خاصَّةً وفی أهلِ بَیتِهِ مِنَ القُرآنِ ولا عَلى لِسانِ نَبِیِّهِ صلى الله علیه و آله إلّا ناشَدَهُم فیهِ، فَیَقولُ الصَّحابَةُ: اللّهُمَّ نَعَم، قَد سَمِعنا، ویَقولُ التّابِعِیُّ: اللّهُمَّ قَد حَدَّثَنیهِ مَن أثِقُ بِهِ، فُلانٌ وفُلانٌ.

ثُمَّ ناشَدَهُم أنَّهُم قَد سَمِعوهُ صلى الله علیه و آله یَقولُ: «مَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّنی ویُبغِضُ عَلِیّا فَقَد کَذَبَ، لَیسَ یُحِبُّنی وهُوَ یُبغِضُ عَلِیّا»، فَقالَ لَهُ قائِلٌ: یا رَسولَ اللّهِ، وکَیفَ ذلِکَ؟ قالَ: «لِأَنَّهُ مِنّی و أنَا مِنهُ، مَن أحَبَّهُ فَقَد أحَبَّنی ومَن أحَبَّنی فَقَد أحَبَّ اللّهَ، ومَن أبغَضَهُ فَقَد أبغَضَنی ومَن أبغَضَنی فَقَد أبغَضَ اللّهَ»؟

فَقالوا: اللّهُمَّ نَعَم، قَد سَمِعنا. وتَفَرَّقوا عَلى ذلِکَ.(5)

3614. الإرشاد فی ذِکرِ مَسیرِ الإِمامِ الحُسَینِ علیه‌السلام إلى کَربَلاءَ: ثُمَّ أمَرَ مُنادِیَهُ فَنادى بِالعَصرِ و أقامَ، فَاستَقدَمَ(6) الحُسَینُ علیه‌السلام فَصَلّى بِالقَومِ، ثُمَّ سَلَّمَ وَانصَرَفَ إلَیهِم بِوَجهِهِ، فَحَمِدَ اللّهَ و أثنى عَلَیهِ ثُمَّ قالَ:

أمّا بَعدُ: أیُّهَا النّاسُ، فَإِنَّکُم إن تَتَّقُوا اللّهَ وتَعرِفُوا الحَقَّ لِأَهلِهِ یَکُن أرضى للّهِ عَنکُم، ونَحنُ أهلُ بَیتِ مُحَمَّدٍ، و أولى بِوِلایَةِ هذَا الأَمرِ عَلَیکُم مِن هؤُلاءِ المُدَّعینَ ما لَیسَ لَهُم، وَالسّائِرینَ فیکُم بِالجَورِ وَالعُدوانِ، وإن أبَیتُم إلّا کَراهِیَةً لَنا وَالجَهلَ‏

مردم! من در میان شما، دو چیز گران‏سنگ به جا نهادم: کتاب خدا و خاندانم. پس بدان‏ها چنگ بزنید تا هرگز گم‏راه نشوید» ؟».

گفتند: به خدا، چرا!

امام حسین علیه‌السلام هیچ چیز را از آنچه خدا در باره على بن ابى طالب علیه‌السلام و خاندانش در قرآن و بر زبان پیامبرش نازل کرده بود، وا نگذاشت، جز آن که آنان را به [قبول‏] آن سوگند داد و یاران پیامبر صلى الله علیه و آله هم مى‏گفتند: «به خدا، چرا! آن را شنیده‏ایم»؛ و هر تابعى‏اى مى‏گفت: «به خدا، آن را فلانى یا فلانى که به او اطمینان دارم برایم نقل کرده است».

سپس، آنان را سوگند داد که آیا از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیده‏اند که فرمود: «هر کس ادّعا کند که مرا دوست مى‏دارد، ولى على را دشمن بدارد، دروغ مى‏گوید. نمى‏شود مرا دوست بدارد، ولى على را دشمن بدارد» و شخصى به ایشان گفت: اى پیامبر خدا! این، چگونه مى‏شود؟ فرمود: «چون او از من است و من، از اویم. هر کس او را دوست بدارد، مرا دوست خواهد داشت و هر کس مرا دوست بدارد، خدا را دوست خواهد داشت و هر کس او را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است و هر کس مرا دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته است» ؟».

همه گفتند: به خدا، چرا! شنیده‏ایم.

سپس، متفرّق شدند.

3614. الإرشاد در یادکردِ حرکت امام حسین علیه‌السلام به سوى کربلا: سپس به جارچى‏اش فرمان داد تا [اذان‏] نماز عصر را ندا دهد و اقامه بگوید. آن گاه، امام حسین علیه‌السلام جلو رفت و با مردم، نماز گزارد.

سپس سلام داد و رویش را به سوى آنها کرد و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: «امّا بعد، اى مردم! اگر شما از خدا پروا کنید و حق را از آنِ صاحبش بدانید، خدا از شما راضى‏تر خواهد بود. ما خاندان محمّد صلى الله علیه و آله هستیم و براى عهده‏دار شدن سرپرستى شما از این مدّعیان به ناحق که رفتارشان با شما ظالمانه و متجاوزانه است سزاوارتریم و اگر تنها به جهت ناخوش داشتن ما و جهل به حقّ ما نمى‏پذیرید،

بِحَقِّنا، فَکانَ رَأیُکُمُ الآنَ غَیرَ ما أتَتنی بِهِ کُتُبُکُم وقَدِمَت بِهِ عَلَیَّ رُسُلُکُم، انصَرَفتُ عَنکُم.(7)

راجع: ص 334 (الفصل الحادی عشر/ إتمام الحجّة على أعدائه).

5 / 2

وجوب الائتمام بأهل البیت علیهم السلام‏

3615. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه‌السلام قالَ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ مِن وُلدی ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً، ویُؤخَذُ بِما عَمِلَ فِی الجاهِلِیَّةِ وَالإِسلامِ.(8)

5 / 3

وجوب طاعة أهل البیت علیهم‌السلام‏

3616. الاحتجاج عن موسى بن عقبة عن الحسین علیه‌السلام فی خُطبَةٍ لَهُ: نَحنُ حِزبُ اللّهِ الغالِبونَ، وعِترَةُ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله الأَقرَبونَ، و أهلُ بَیتِهِ الطَّیِّبونَ، و أحَدُ الثَّقَلَینِ اللَّذَینِ جَعَلَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله ثانِیَ کِتابِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالَى، الَّذی فیهِ تَفصیلُ کُلِّ شَی‏ءٍ، لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ ولا مِن خَلفِهِ، وَالمُعَوَّلُ عَلَینا فی تَفسیرِهِ، لا یُبطِئُنا تَأویلُهُ، بَل نَتَّبِعُ حَقائِقَهُ.

اکنون، رأیتان غیر از آن چیزى است که نامه‏هایتان و فرستادگان شما به من گفته‏اند. از شما روى مى‏گردانم».

ر. ک: ص 335 (فصل یازدهم/ اتمام حجّت بر دشمنان).

5 / 2

وجوب انتخاب امام از میان اهل‏بیت علیهم السلام‏

3615. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام به سندش، از امام حسین علیه السلام: پدرم على بن ابى طالب علیه‌السلام برایم نقل کرد که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «هر کس بمیرد، ولى امامى از فرزندان من نداشته باشد، به مرگ جاهلى مرده است و بدانچه در جاهلیت و اسلامْ عمل کرده است، مؤاخذه مى‏شود».

5 / 3

وجوب فرمانبرى از اهل‏بیت علیهم السلام‏

3616. الاحتجاج به نقل از موسى بن عُقبه، از امام حسین علیه السلام: ما حزب چیره خداییم و خاندان و نزدیکان پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و اهل بیت پاک او و یکى از دو چیز گران‏بهایى که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، در کنار کتاب خداى متعال و پس از آن قرار داد؛ کتابى که بیان هر چیز در آن هست و باطل، از پس و پیش، به آن راه ندارد و در تفسیر آن، بر ما اعتماد مى‏شود و در تأویلش در نمى‏مانیم؛ بلکه حقایقش را دنبال مى‏کنیم.

فَأَطیعونا فَإِنَّ طاعَتَنا مَفروضَةٌ، إذ کانَت بِطاعَةِ اللّهِ ورَسولِهِ مَقرونَةً، قالَ اللّهُ عز و جل: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ»(9) وقالَ: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلَّا قَلِیلًا»(10)(11)

3617. التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکریّ علیه السلام: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام: مَن عَرَفَ حَقَّ أبَوَیهِ الأَفضَلَینِ: مُحَمَّدٍوعَلِیٍّ علیهما السلام، و أطاعَهُما حَقَّ الطّاعَةِ، قیلَ لَهُ: تَبَحبَح(12) فی أیِّ الجِنانِ شِئتَ.(13)

5 / 4

استمرار إمامة أهل البیت علیهم السلام‏

3618. الاستنصار بإسناده عن الإمام الحسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: إنّی وَاثنَی عَشَرَ مِن أهلِ بَیتی أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه‌السلام أوتادُ الأَرضِ الَّتی أمسَکَهَا اللّهُ بِها أن تَسیخَ(14) بِأَهلِها، فَإِذا ذَهَبَتِ الاثنا عَشَرَ مِن أهلی ساخَتِ الأَرضُ بِأَهلِها.(15)

از ما اطاعت کنید که اطاعت از ما واجب است؛ زیرا با اطاعت خدا و پیامبرش همراه است. خداوند عز و جل فرموده است: «از خدا و پیامبر و اختیارداران خود، اطاعت کنید و اگر در چیزى اختلاف کردید، آن را به خدا و پیامبر باز گردانید» و فرمود: «و اگر به پیامبر و اختیارداران خود باز مى‏گرداندند، بى‏تردید، به حقیقت آن پى مى‏بردند و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، همه شما، جز اندکى، از شیطان پیروى مى‏کردید».

3617. التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکرى علیه السلام: حسین بن على علیه‌السلام فرمود: «هر کس حقّ دو پدر برترش محمّد صلى الله علیه و آله و على علیه‌السلام را بشناسد و از آنان به تمام و کمالْ اطاعت کند، به او گفته مى‏شود: هر جاى بهشت را که مى‏خواهى، انتخاب کن و در آن، قرار بگیر».

5 / 4

استمرار امامت اهل‏بیت علیهم السلام‏

3618. الإستنصار به سندش، از امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «من و دوازده نفر از اهل بیتم که نخستینِ آنها على بن ابى طالب است، از اوتاد (میخ‏هاى) زمین هستیم که خدا، زمین را به خاطر آنان، از فرو کشیدن ساکنانش نگاه مى‏دارد، و هر گاه [همه‏] دوازده نفر از خاندانم بروند، زمین، ساکنانش را فرو مى‏بَرَد».

5 / 5

عدد الأئمة من أهل البیت علیهم السلام‏

3619. کفایة الأثر عن إبراهیم بن یزید السمّان عن أبیه عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: دَخَلَ أعرابِیٌّ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله یُریدُ الإِسلامَ ومَعَهُ ضَبٌّ قَدِ اصطادَهُ فِی البَرِّیَّةِ وجَعَلَهُ فی کُمِّهِ، فَجَعَلَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله یَعرِضُ عَلَیهِ الإِسلامَ.

فَقالَ: لا اؤمِنُ بِکَ یا مُحَمَّدُ أو یُؤمِنَ بِکَ هذَا الضَّبُّ. ورَمَى الضَّبَّ مِن کُمِّهِ، فَخَرَجَ الضَّبُّ مِنَ المَسجِدِ یَهرُبُ.

فَقالَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله: یا ضَبُّ، مَن أنَا؟

قالَ: أنتَ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ بنِ هاشِمِ بنِ عَبدِ مَنافٍ.

قالَ: یا ضَبُّ، مَن تَعبُدُ؟

قالَ: أعبُدُ الَّذی خَلَقَ الحَبَّةَ وبَرَأَ النَّسَمَةَ، وَاتَّخَذَ إبراهیمَ خَلیلًا، وناجى موسى کَلیما، وَاصطَفاکَ یا مُحَمَّدُ.

فَقالَ الأَعرابِیُّ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، و أنَّکَ رَسولُ اللّهِ حَقّا، فَأَخبِرنی یا رَسولَ اللّهِ هَل یَکونُ بَعدَکَ نَبِیٌّ؟

قالَ: لا، أنَا خاتَمُ النَّبِیّینَ، ولکِن یَکونُ بَعدی أئِمَّةٌ مِن ذُرِّیَّتی، قَوّامونَ بِالقِسطِ کَعَدَدِ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ، أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ، فَهُوَ الإِمامُ وَالخَلیفَةُ بَعدی، وتِسعَةٌ مِنَ الأَئِمَّةِ مِن صُلبِ هذا ووَضَعَ یَدَهُ عَلى صَدری وَالقائِمُ‏تاسِعُهُم؛ یَقومُ بِالدّینِ فی آخِرِ الزَّمانِ کَما قُمتُ فی أوَّلِهِ.

قالَ: فَأَنشَأَ الأَعرابِیُّ یَقولُ:

ألا یا رَسولَ اللّهِ إنَّکَ صادِقٌ

فَبورِکتَ مَهدِیّا وبورِکتَ هادِیا

5 / 5

تعداد امامان اهل بیت علیهم السلام‏

3619. کفایة الأثر به نقل از ابراهیم بن یزید سَمّان، از پدرش، از امام حسین علیه السلام: عربى بادیه‏نشین بر پیامبر خدا در آمد و مى‏خواست مسلمان شود و مارمولکى داشت که از صحرا صید کرده و در آستین خود، جاى داده بود. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، اسلام را بر آن بادیه‏نشین، عرضه کرد.

او گفت: اى محمّد! به تو ایمان نمى‏آورم تا این که این مارمولک، به تو ایمان بیاورد.

سپس، مارمولک را از آستینش پرتاب کرد. مارمولک، از مسجد بیرون پرید و گریخت. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «اى مارمولک! من کیستم؟».

گفت: تو محمّد بن عبد اللّه بن عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف هستى.

فرمود: «اى مارمولک! چه کسى را مى‏پرستى؟».

گفت: کسى را مى‏پرستم که دانه را آفرید و خلق را پدید آورد و ابراهیم را خلیل خود گرفت و با موسى راز گفت و تو را اى محمّد برگزید.

بادیه‏نشین گفت: گواهى مى‏دهم که خدایى جز خداوند یکتا نیست و تو، پیامبرِ برحقّ خدایى. پس اى پیامبر خدا! به من بگو آیا پیامبرى پس از تو هست؟

فرمود: «نه. من، آخرین پیامبرم؛ امّا پس از من، امامانى از نسل من هستند که به عدالت، قیام مى‏کنند و به عدد نقیبان بنى‏اسرائیل‏اند. نخستین آنها، على بن ابى طالب است که امام و جانشین پس از من است و نُه تن از امامان از پشتِ او هستند» و دستش را بر سینه من (حسین علیه السلام) نهاد.

سپس افزود: «و نهمین آنان، قائم است و در آخِرْزمان، به دینْ قیام مى‏کند، همان گونه که من در اوّلْ‏زمان به آن قیام کردم».

پس بادیه‏نشین چنین سرود:

هان، اى پیامبر خدا! تو راستگویى‏

پس بر مهدى و هادى‏ات (ره‏یافته و راه‏نمایت) مبارک باد!

شَرَعتَ لَنَا الدّینَ الحَنیفِیَّ(16) بَعد ما

عَبَدنا کَأَمثالِ الحَمیرِ الطَّواغِیا

فَیا خَیرَ مَبعوثٍ ویا خَیرَ مُرسَلٍ

إلَى الإِنسِ ثُمَّ الجِنِّ لَبَّیکَ داعِیا

وبورِکتَ فِی الأَقوامِ حَیّا ومَیِّتا

وبورِکتَ مَولودا وبورِکتَ ناشِیا.

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: یا أخا بَنی سُلَیمٍ! هَل لَکَ مالٌ؟

فَقالَ: وَالَّذی أکرَمَکَ بِالنُّبُوَّةِ وخَصَّکَ بِالرِّسالَةِ، إنَّ أربَعَةَ آلافِ بَیتٍ فی بَنی سُلَیمٍ ما فیهِم أفقَرُ مِنّی! فَحَمَلَهُ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله عَلى ناقَةٍ.

فَرَجَعَ إلى قَومِهِ فَأَخبَرَهُم بِذلِکَ، قالوا: فَأَسلَمَ الأَعرابِیُّ طَمَعا فِی النّاقَةِ!

فَبَقِیَ یَومَهُ فِی الصُّفَّةِ(17) لَم یَأکُل شَیئا، فَلَمّا کانَ مِنَ الغَدِ تَقَدَّمَ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله فَقالَ:

یا أیُّهَا المَرءُ الَّذی لا نَعدَمُه

أنتَ رَسولُ اللّهِ حَقّا نَعلَمُ‏

ودینُکَ الإِسلامُ دینا نُعظِمُه

نَبغی(18) مَعَ الإِسلامِ شَیئا نَقضِمُه(19)

قَد جِئتَ بِالحَقِّ وشَیئا نَطعَمُه.

فَتَبَسَّمَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله وقالَ: یا عَلِیُّ! أعطِ الأَعرابِیَّ حاجَتَهُ.

فَحَمَلَهُ عَلِیٌّ علیه‌السلام إلى مَنزِلِ فاطِمَةَ و أشبَعَهُ، و أعطاهُ ناقَةً وجُلَّةَ(20) تَمرٍ.(21)

دین حنیف را براى ما آوردى‏

پس از آن که طاغوت‏هایى همچون الاغ را مى‏پرستیدیم.

اى بهترین برانگیخته و اى بهترین فرستاده‏

به سوى انس و جِن! دعوتت را اجابت کردیم.

در زندگى و مرگ، میان همه مبارک باشى‏

ولادت و آمدنت مبارک باد!

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «اى مَرد بنى‏سُلَیمى! آیا مالى دارى؟».

گفت: به آن که تو را به نبوّت، گرامى داشت و به رسالت، اختصاص داد، میان چهار هزار خانه بنى‏سُلَیم، فقیرتر از من نیست.

پیامبر صلى الله علیه و آله او را بر ماده‏شترى سوار کرد و او نیز به سوى قومش باز گشت و ماجرا را بازگو کرد.

[برخى به طعنه‏] گفتند: عرب، به طمع شتر، اسلام آورد!

پس او بقیّه روز را در صُفّه(22) ماند و چیزى نخورد و صبحِ فردا به نزد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله آمد و گفت:

اى مردى که او را از دست نمى‏دهیم!

تو پیامبرِ بر حقّ خدایى. این را مى‏دانیم.

و دین تو، اسلام، دینى است که آن را بزرگ مى‏داریم‏

امّا با اسلام، چیزى هم مى‏خواهیم که بخوریم.

تو حقیقت را آوردى و [نیز] چیزى براى خوراندن.

پیامبر صلى الله علیه و آله لبخندى زد و فرمود: «اى على! نیاز این بادیه‏نشین را بر آور».

على علیه‌السلام او را به منزل فاطمه علیها السلام برد و سیرش کرد و ماده‏شترى و مقدار فراوانى خرما به او بخشید.

3620. کفایة الأثر عن موسى بن عبد ربّه: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه‌السلام یَقولُ فی مَسجِدِ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله وذلِکَ فی حَیاةِ أبیهِ عَلِیٍّ علیه السلام: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَقولُ: أوَّلُ ما خَلَقَ اللّهُ عز و جل حُجُبَهُ فَکَتَبَ عَلى أرکانِهِ: «لا إلهَ إلَا اللّهُ، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ، عَلِیٌّ وَصِیُّهُ»، ثُمَّ خَلَقَ العَرشَ فَکَتَبَ عَلى أرکانِهِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ عَلِیٌّ وَصِیُّهُ»، ثُمَّ خَلَقَ الأَرَضینَ فَکَتَبَ عَلى أطوادِها(23): «لا إلهَ إلَا اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ عَلِیٌّ وَصِیُّهُ»، ثُمَّ خَلَقَ اللَّوحَ فَکَتَبَ عَلى حُدودِهِ: «لا إلهَ إلَا اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ عَلِیٌّ وَصِیُّهُ»، فَمَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّ النَّبِیَّ ولا یُحِبُّ الوَصِیَّ فَقَد کَذَبَ، ومَن زَعَمَ أنَّهُ یَعرِفُ النَّبِیَّ ولا یَعرِفُ الوَصِیَّ فَقَد کَفَرَ.

ثُمَّ قالَ صلى الله علیه و آله: ألا إنَّ أهلَ بَیتی أمانٌ لَکُم، فَأَحِبّوهُم لِحُبّی، وتَمَسَّکوا بِهِم لَن تَضِلّوا.

قیلَ: فَمَن أهلُ بَیتِکَ یا نَبِیَّ اللّهِ؟

قالَ: عَلِیٌّ وسِبطایَ وتِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ، أئِمَّةٌ امناءُ مَعصومونَ، ألا إنَّهُم أهلُ بَیتی وعِترَتی مِن لَحمی ودَمی.(24)

3621. کفایة الأثر عن یحیى بن یعمن: کُنتُ عِندَ الحُسَینِ علیه‌السلام إذ دَخَلَ عَلَیهِ رَجُلٌ مِنَ العَرَبِ مُتَلَثِّما أسمَرُ شَدیدُ السُّمرَةِ، فَسَلَّمَ ورَدَّ الحُسَینُ علیه السلام، فَقالَ: … أخبِرنی عَن عَدَدِ الأَئِمَّةِ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله.

قالَ: اثنا عَشَرَ؛ عَدَدَ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ.

3620. کفایة الأثر به نقل از موسى بن عبد ربّه: شنیدم که امام حسین علیه‌السلام در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله و در زمان حیات پدرش امام على علیه‌السلام مى‏فرمود: از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «نخستین چیزى که خداوند عز و جل آفرید، حجاب‏هایش بود که بر ستون‏هاى آن نوشت: «لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، و على وصىّ رسول اللّه» .

سپس، عرش را آفرید و بر ستون‏هایش نوشت: «لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، على وصىّ رسول اللّه» .

سپس زمین‏ها را آفرید و بر کوه‏هاى بزرگ آن نوشت: «لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، على وصىّ رسول اللّه» .

سپس لوح را آفرید و بر کرانه‏هاى آن نوشت: «لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، على وصىّ رسول اللّه» .

پس هر کس ادّعا مى‏کند که پیامبر صلى الله علیه و آله را دوست مى‏دارد، امّا وصى (على علیه السلام) را دوست ندارد، دروغ مى‏گوید و هر کس ادّعا مى‏کند که پیامبر صلى الله علیه و آله را مى‏شناسد، ولى وصى را نمى‏شناسد، کفر ورزیده است».

سپس فرمود: «اهل بیت من، [مایه‏] امان شمایند. پس آنها را به سبب محبّت من، دوست بدارید و بدیشان، چنگ در زنید تا هرگز گم‏راه نشوید».

گفته شد: اهل بیت تو چه کسانى‏اند، اى پیامبر خدا؟

فرمود: «على و دو نوه من و نُه تن از فرزندان حسین، که امامانى امین و معصوم‏اند. آگاه باشید که ایشان، اهل بیت و عترت من، و از گوشت و خون من‏اند».

3621. کفایة الأثر به نقل از یحیى بن یَعمُن: نزد امام حسین علیه‌السلام بودم که مردعرب نقابدارى که به شدّت گندمگون بود، بر او در آمد و سلام کرد. امام حسین علیه‌السلام پاسخ سلامش را داد. آن مرد پرسید: … تعداد امامان پس از پیامبر خدا را به من بگو.

فرمود: «دوازده نفرند، به عدد نقیبان بنى‏اسرائیل».

قالَ: فَسَمِّهِم لی.

قالَ: فَأَطرَقَ الحُسَینُ علیه‌السلام مَلِیّا ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ: نَعَم اخبِرُکَ یا أخَا العَرَبِ، إنَّ الإِمامَ وَالخَلیفَةَ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیٌّ علیه‌السلام وَالحَسَنُ و أنَا وتِسعَةٌ مِن وُلدی، مِنهُم عَلِیٌّ ابنی، وبَعدَهُ مُحَمَّدٌ ابنُهُ، وبَعدَهُ جَعفَرٌ ابنُهُ، وبَعدَهُ موسَى ابنُهُ، وبَعدَهُ عَلِیٌّ ابنُهُ، وبَعدَهُ مُحَمَّدٌ ابنُهُ، وبَعدَهُ عَلِیٌّ ابنُهُ، وبَعدَهُ الحَسَنُ ابنُهُ، وبَعدَهُ الخَلَفُ المَهدِیُّ هُوَ التّاسِعُ مِن وُلدی، یَقومُ بِالدّینِ فی آخِرِ الزَّمانِ.(25)

3622. الأمالی للصدوق بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهم السلام: قُلتُ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله: أخبِرنی بِعَدَدِ الأَئِمَّةِ بَعدَکَ؟ فَقالَ: یا عَلِیُّ، هُمُ اثنا عَشَرَ، أوَّلُهُم أنتَ وآخِرُهُمُ القائِمُ.(26)

3623. کفایة الأثر بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أخیه الحسن بن علیّ علیهم السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: الأَئِمَّةُ بَعدی عَدَدُ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ وحَوارِیِّ(27) عیسى، مَن أحَبَّهُم فَهُوَ مُؤمِنٌ، ومَن أبغَضَهُم فَهُوَ مُنافِقٌ، هُم حُجَجُ اللّهِ فی خَلقِهِ و أعلامُهُ فی بَرِیَّتِهِ.(28)

3624. کمال‏الدین بإسناده عن الحسین‏بن‏علیّ علیهما السلام: دَخَلتُ أنَا و أخیعَلى خ جَدّیرَسولِ‏اللّهِ صلى الله علیه و آله فَأَجلَسَنی عَلى فَخِذِهِ، و أجلَسَ أخِی الحَسَنَ عَلى فَخِذِهِ الاخرى، ثُمَّ قَبَّلَنا وقالَ:

گفت: آنان را برایم نام ببر.

امام حسین علیه‌السلام مدّتى سر به زیر افکند و سپس، سر برداشت و فرمود: «باشد، اى برادر عرب! خبرت مى‏کنم. امام و جانشین پس از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، امیر مؤمنان على علیه‌السلام و حسن علیه‌السلام و من و نُه فرزند من اند که از جمله آنها، پسرم على است و پس از او پسرش محمّد، و پس از او پسرش جعفر، و پس از او پسرش موسى، و پس از او پسرش على، و پس از او پسرش محمّد، و پس از او پسرش على، و پس از او پسرش حسن، و پس از او جانشین، مهدى است که نهمین نفر از نسل من است و در آخرْزمان، دین را بر پا مى‏دارد.

3622. الأمالى، صدوق به سندش، از امام حسین علیه السلام: على علیه‌السلام فرمود: به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله گفتم: از تعداد امامان پس از خودت، مرا آگاه کن.

فرمود: «اى على! آنان، دوازده نفرند که نخستین آنان، تویى و آخرین آنها، قائم است».

3623. کفایة الأثر به سندش، از امام حسین علیه السلام، از امام حسن علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «امامانِ پس از من، به تعداد نقیبان بنى اسرائیل و حواریان (یاران خاص) عیسى علیه‌السلام هستند. هر کس آنان را دوست بدارد، مؤمن است و هر کس دشمنشان بدارد، منافق است. آنان، حجّت‏هاى خدا میان خلقش و نشانه‏هاى او میان آفریده‏هایش هستند».

3624. کمال الدین به سندش، از امام حسین علیه السلام: من و برادرم، خدمت جدّم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله رسیدیم. پیامبر صلى الله علیه و آله مرا بر یک زانوى خود و حسن را بر زانوى دیگرش نشانْد.

بِأَبی أنتُما مِن إمامَینِ صالِحَینِ اختارَکُمَا اللّهُ مِنّی ومِن أبیکُما وامِّکُما، وَاختارَ مِن صُلبِکَ یا حُسَینُ تِسعَةَ أئِمَّةٍ تاسِعُهُم قائِمُهُم، وکُلُّکُم فِی الفَضلِ وَالمَنزِلَةِ عِندَ اللّهِ تَعالى سَواءٌ.(29)

3625. کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام، عَن مَعنى قَولِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله: «إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ: کِتابَ اللّهِ وعِترَتی»، مَنِ العِترَةُ؟

فَقالَ: أنَا وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وَالأَئِمَّةُ التِّسعَةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ، تاسِعُهُم مَهدِیُّهُم وقائِمُهُم، لایُفارِقونَ کِتابَ‏اللّهِ ولایُفارِقُهُم حَتّى یَرِدوا عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله حَوضَهُ.(30)

3626. الصراط المستقیم عن الإمام الحسین علیه السلام: عَهِدَ إلَینا نَبِیُّنا کَونَ الأَئِمَّةِ بَعدَهُ عَدَدَ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ.(31)

3627. کفایة الأثر عن إسماعیل بن عبد اللّه عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: لَمّا أنزَلَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالى هذِهِ الآیَةَ: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ»(32) سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله عَن تَأویلِها، فَقالَ:

وَاللّهِ ما عَنى غَیرَکُم، و أنتُم اولُو الأَرحامِ، فَإِذا مِتُّ فَأَبوکَ عَلِیٌّ أولى بی وبِمَکانی، فَإِذا مَضى أبوکَ فَأَخوکَ الحَسَنُ أولى بِهِ، فَإِذا مَضَى الحَسَنُ فَأَنتَ أولى بِهِ.

سپس ما را بوسید و فرمود: «پدرم فداى شما دو امامِ نیکو گردد! خداوند، شما دو تن را از [نسل‏] من و پدر و مادرتان برگزیده است و از پشتِ تو اى حسین نُه امامْ برگزیده است که نهمینِ آنها، قائمِ ایشان است و همه شما در فضیلت و منزلت، نزد پروردگار متعال، یکسانید».

3625. کمال الدین به سندش، از امام حسین علیه السلام: از امیر مؤمنان علیه السلام، در باره این سخن پیامبر خدا صلى الله علیه و آله که: «من در میان شما، دو چیز گران‏سنگ به یادگار مى‏نهم: کتاب خدا و عترتم»، پرسیده شد که «عترت»، چه کسانى هستند؟

امیر مؤمنان علیه‌السلام فرمود: «من و حسن و حسین و امامان نُه‏گانه از فرزندان حسین، که نهمین آنها، مهدىِ ایشان و قائمِ آنهاست. آنان، هرگز از کتاب خدا جدا نمى‏شوند و کتاب خدا هم از ایشان، جدا نمى‏شود تا در کنار حوض [کوثر] بر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله وارد شوند».

3626. الصراط المستقیم از امام حسین علیه السلام: پیامبر صلى الله علیه و آله به ما سفارش نمود که امامانِ پس از او، به عدد نقیبان بنى‏اسرائیل اند.

3627. کفایة الأثر به نقل از اسماعیل بن عبد اللّه، از امام حسین علیه السلام: چون خداى تبارک و تعالى این آیه را نازل کرد: «و خویشان، نسبت به یکدیگر سزاوارترند»، تأویل آن را از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پرسیدم. فرمود: «به خدا سوگند، غیر از شما را منظور نداشت و شما، همان خویشان هستید. چون در گذشتم، پدرت على به من و به جایگاهم سزاوارتر است و چون پدرت در گذشت، برادرت حسن، بدان، سزاوارتر است و چون حسن در گذشت، تو بِدان، سزاوارترى».

قُلتُ: یا رَسولَ اللّهِ! فَمَن بَعدی أولى بی؟

فَقالَ: ابنُکَ عَلِیٌّ أولى بِکَ مِن بَعدِکَ، فَإِذا مَضى فَابنُهُ مُحَمَّدٌ أولى بِهِ مِن بَعدِهِ، فَإِذا مَضى فَابنُهُ جَعفَرٌ أولى بِهِ مِن بَعدِهِ بِمَکانِهِ، فَإِذا مَضى جَعفَرٌ فَابنُهُ موسى أولى بِهِ مِن بَعدِهِ، فَإِذا مَضى موسى فَابنُهُ عَلِیٌّ أولى بِهِ مِن بَعدِهِ، فَإِذا مَضى عَلِیٌّ فَابنُهُ مُحَمَّدٌ أولى بِهِ مِن بَعدِهِ، فَإِذا مَضى مُحَمَّدٌ فَابنُهُ عَلِیٌّ أولى بِهِ مِن بَعدِهِ، فَإِذا مَضى عَلِیٌّ فَابنُهُ الحَسَنُ أولى بِهِ مِن بَعدِهِ، فَإِذا مَضَى الحَسَنُ وَقَعَتِ الغَیبَةُ فِی التّاسِعِ مِن وُلدِکَ، فَهذِهِ الأَئِمَّةُ التِّسعَةُ مِن صُلبِکَ، أعطاهُم عِلمی وفَهمی، طینَتُهُم مِن طینَتی. ما لِقَومٍ یُؤذُونّی فیهِم؟ لا أنالَهُمُ اللّهُ شَفاعَتی!(33)

3628. کفایة الأثر عن محمّد بن مسلم: دَخَلتُ عَلى زَیدِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام، فَقُلتُ: إنَّ قَوما یَزعُمونَ أنَّکَ صاحِبُ هذَا الأَمرِ!

قالَ: [لا](34)، ولکِنّی مِنَ العِترَةِ.

قُلتُ: فَمَن یَلی هذَا الأَمرَ بَعدَکُم؟

قالَ: سَبعَةٌ(35) مِنَ الخُلَفاءِ وَالمَهدِیُّ مِنهُم.

قالَ ابنُ مُسلِمٍ: ثُمَّ دَخَلتُ عَلَى الباقِرِ علیه‌السلام فَأَخبَرتُهُ بِذلِکَ، فَقالَ: صَدَقَ أخی زَیدٌ، سَیَلی هذَا الأَمرَ بَعدی سَبعَةٌ مِنَ الأَوصِیاءِ وَالمَهدِیُّ مِنهُم. ثُمَّ بَکى علیه‌السلام وقالَ: کَأَنّی بِهِ وقَد صُلِبَ فِی الکُناسَةِ(36)

گفتم: اى پیامبر خدا! پس از من، چه کسى نسبت به من، سزاوارتر است؟

فرمود: «پسرت على، پس از تو به جایگاهت سزاوارتر است و چون در گذشت، پسرش محمّد، پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون او در گذشت، پسرش جعفر، پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون جعفر در گذشت، پسرش موسى، پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون موسى در گذشت، پسرش على، پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون على در گذشت، پسرش محمّد، پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون محمّد در گذشت، پسرش على، پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون على در گذشت، پسرش حسن، پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون حسن در گذشت، غیبت نهمین فرزندت واقع مى‏شود و این نُه امام، از پشتِ تو هستند. خداوند، علم و فهم مرا به آنان عطا کرد. سرشت آنها از سرشتِ من است. چرا مردمى مرا با [آزردنِ‏] آنان، آزار مى‏دهند؟ خداوند، شفاعت مرا شامل ایشان نکند!».

3628. کفایة الأثر به نقل از محمّد بن مسلم: بر زید بن على [بن الحسین علیه السلام‏] وارد شدم و گفتم: برخى ادّعا مى‏کنند که تو، صاحب این امر (امامت) هستى.

گفت: نه؛ امّا من از اهل بیتم.

گفتم: پس از شما، چه کسى این امر را عهده‏دار مى‏شود؟

گفت: هفت نفر از جانشینان، و مهدى هم از آنان است.

سپس بر امام باقر علیه‌السلام در آمدم و آنچه را گذشته بود، به ایشان رساندم. فرمود: «برادرم زید، راست گفته است. این امر را پس از من، هفت نفر از اوصیا به عهده مى‏گیرند و مهدى هم از آنان است».

سپس گریست و فرمود: «گویى او (زید) را مى‏بینم که در کُناسه(37) به دار آویخته شده است.

یَابنَ مُسلِمٍ، حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ الحُسَینِ علیه‌السلام قالَ: وَضَعَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَدَهُ عَلى کَتِفی وقالَ: یا بُنَیَّ، یَخرُجُ مِن صُلبِکَ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ: زَیدٌ، یُقتَلُ مَظلوما، إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ حُشِرَ إلَى الجَنَّةِ.(38)

5 / 6

امامة أمیر المؤمنین علی علیه السلام‏

3629. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: قالَ لی بُرَیدَةُ: أمَرَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله أن نُسَلِّمَ(39) عَلى أبیکَ بِإِمرَةِ المُؤمِنینَ.(40)

3630. الأمالی للطوسی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: حَدَّثَنی أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه‌السلام قالَ: قالَ لِیَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله: یا عَلِیُّ، خَلَقَنِیَ اللّهُ تَعالى و أنتَ مِن نورِ اللّهِ حینَ خَلَقَ آدَمَ، و أفرَغَ ذلِکَ النّورَ فی صُلبِهِ، فَأَفضى بِهِ إلى عَبدِ المُطَّلِبِ، ثُمَّ افتَرَقا مِن عَبدِ المُطَّلِبِ؛ أنَا فی عَبدِ اللّهِ و أنتَ فی أبی طالِبٍ، لا تَصلُحُ النُّبُوَّةُ إلّا لی، ولا تَصلُحُ الوَصِیَّةُ إلّا لَکَ، فَمَن جَحَدَ وَصِیَّتَکَ جَحَدَ نُبُوَّتی، ومَن جَحَدَ نُبُوَّتی أکَبَّهُ اللّهُ عَلى مَنخِرَیهِ فِی النّارِ.(41)

3631. التوحید عن الأصبغ بن نباتة: لَمّا جَلَسَ عَلِیٌّ علیه‌السلام فِی الخِلافَةِ وبایَعَهُ النّاسُ، خَرَجَ إلَى المَسجِدِ مُتَعَمِّما بِعِمامَةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، لابِسا بُردَةَ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، مُتَنَعِّلًا نَعلَ رَسولِ‏

اى فرزند مسلم! پدرم از پدرش حسین علیه‌السلام برایم نقل کرد که: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، دستش را بر شانه‏ام نهاد و فرمود: «اى فرزند عزیزم! از پشتِ تو مردى به نام زید بیرون مى‏آید که مظلوم، کشته مى‏شود و چون روز قیامت شود، به سوى بهشت، برانگیخته مى‏شود».

5 / 6

امامت امیرمؤمنان علیه السلام‏

3629. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام به سندش، از امام حسین علیه السلام: بُرَیده به من گفت: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به ما فرمان داد که بر پدرت [على علیه السلام‏] به عنوان حاکم بر مؤمنان، سلام دهیم.

3630. الأمالى، طوسى به سندش، از امام حسین علیه السلام: [پدرم‏] امیر مؤمنان علیه‌السلام برایم چنین نقل کرد که: پیامبر صلى الله علیه و آله به من فرمود: «اى على! خداوند متعال، من و تو را به هنگام آفرینش آدم علیه السلام، از نور خود آفرید و در پشتِ آدم قرار داد تا به عبد المطّلب رسید. سپس از عبد المطّلب، دو پاره شد. من در [پشتِ‏] عبد اللّه قرار گرفتم و تو در [پشتِ‏] ابو طالب. پیامبرى، جز براى من و وصایت، جز براى تو شایسته نیست. هر که وصایتِ تو را انکار کند، پیامبرىِ مرا انکار کرده است و هر که پیامبرىِ مرا انکار کند، خداوند، او را به رو، در آتش خواهد انداخت».

3631. التوحید به نقل از اصبغ بن نُباته: هنگامى که على علیه‌السلام به [مَسندِ] خلافت نشست و مردم با او بیعت کردند، در حالى که عمامه پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را بر سر نهاده و رداى او را پوشیده بود و کفش‏هاى او را به پا کرده و شمشیرش را حمایل ساخته بود، بر

اللّهِ صلى الله علیه و آله، مُتَقَلِّدا سَیفَ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، فَصَعِدَ المِنبَرَ فَجَلَسَ علیه‌السلام عَلَیهِ مُتَمَکِّنا .. ..

ثُمَّ قالَ لِلحَسَنِ علیه السلام: یا حَسَنُ! قُم فَاصعَدِ المِنبَرَ فَتَکَلَّم .. ..

ثُمَّ قالَ لِلحُسَینِ علیه السلام: یا بُنَیَّ! قُم فَاصعَدِ المِنبَرَ وتَکَلَّم بِکَلامٍ لا تُجَهِّلُکَ قُرَیشٌ مِن بَعدی، فَیَقولونَ: إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ لا یُبصِرُ شَیئا، وَلیَکُن کَلامُکَ تَبَعا لِکَلامِ أخیکَ.

فَصَعِدَ الحُسَینُ علیه‌السلام المِنبَرَ، فَحَمِدَ اللّهَ و أثنى عَلَیهِ، وصَلّى عَلى نَبِیِّهِ صلى الله علیه و آله صَلاةً موجَزَةً، ثُمَّ قالَ: مَعاشِرَ النّاسِ! سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله وهُوَ یَقولُ: «إنَّ عَلِیّا هُوَ مَدینَةُ هُدىً، فَمَن دَخَلَها نَجا ومَن تَخَلَّفَ عَنها هَلَکَ».

فَوَثَبَ إلَیهِ عَلِیٌّ علیه‌السلام فَضَمَّهُ إلى صَدرِهِ وقَبَّلَهُ، ثُمَّ قالَ: مَعاشِرَ النّاسِ! اشهَدوا أنَّهُما فَرخا رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله ووَدیعَتُهُ الَّتِی استَودَعَنیها، و أنَا أستَودِعُکُموها. مَعاشِرَ النّاسِ! ورَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله سائِلُکُم عَنهُما.(42)

3632. الفتوح فی ذِکرِ أحداثِ حَربِ صِفّینَ: أرسَلَ عُبَیدُ اللّهِ بنُ عُمَرَ بنِ الخَطّابِ إلَى الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه‌السلام أنَّ لی إلَیکَ حاجَةً، فَالقَنی إذا شِئتَ حَتّى اخبِرَکَ.

قالَ: فَخَرَجَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه‌السلام حَتّى واقَفَهُ وظَنَّ أنَّهُ یُریدُ حَربَهُ.

فَقالَ لَهُ ابنُ عُمَرَ: إنّی لَم أدعُکَ إلَى الحَربِ، ولکِنِ اسمَع مِنّی فَإِنَّها نَصیحَةٌ لَکَ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام: قُل ما تَشاءُ.

فَقالَ: اعلَم أنَّ أباکَ قَد وَتَرَ قُرَیشا، وقَد بَغَضَهُ النّاسُ وذَکَروا أنَّهُ هُوَ الَّذی قَتَلَ عُثمانَ، فَهَل لَکَ أن تَخلَعَهُ وتُخالِفَ عَلَیهِ حَتّى نُوَلِّیَکَ هذَا الأَمرَ؟

فراز منبر رفت و نشست …. و به حسن علیه‌السلام فرمود: «اى حسن! برخیز و بر منبر برو و سخن بگو …».

سپس به حسین علیه‌السلام فرمود: «برخیز و به منبر برو و سخنى بگو که پس از من، قریش، تو را نادیده نگیرند و نگویند که حسین بن على، چیزى نمى‏داند؛ امّا کلام تو باید در جهت سخنان برادرت باشد».

حسین علیه‌السلام بر فراز منبر شد و حمد و ثناى خدا را گفت و بر پیامبرش، درودى کوتاه فرستاد و آن گاه فرمود: اى مردم! از جدّم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که مى‏فرمود: «على، شهر هدایت است. هر کس به آن در آید، رستگار مى‏گردد و هر کس از آن روى گردانَد، نابود شود».

این جا بود که على علیه‌السلام به سویش رفت و وى را به سینه‏اش چسباند و او را بوسید و آن گاه فرمود: «اى مردم! گواهى دهید که این دو، دُردانه‏هاى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و امانت‏هاى اویند که پیش من به امانت گذاشته بود و من، آن دو را نزد شما به امانت مى‏نهم. اى مردم! پیامبر خدا، در باره این دو از شما خواهد پرسید».

3632. الفتوح در یادکردِ حوادث پیکار صِفّین: عبید اللّه بن عمر بن خطّاب، به حسین بن على علیه‌السلام پیام فرستاد که: من با تو کارى دارم. هر گاه خواستى، به دیدارم بیا تا آگاهت کنم.

حسین علیه‌السلام به سوى او روانه شد تا در برابرش ایستاد و گمان کرد که [عبید اللّه‏] مى‏خواهد با او بجنگد. ابن عمر به او گفت: من تو را براى جنگ نخواندم؛ امّا نصیحتى به تو دارم که از من بشنو.

حسین علیه‌السلام فرمود: «آنچه مى‏خواهى، بگو».

ابن عمر گفت: بدان که پدرت، خون قریش را ریخته است و مردم، او را دشمن مى‏دارند و مى‏گویند که او قاتل عثمان است. آیا مى‏توانى او را خلع کنى و با او مخالفت ورزى تا حکومت را به تو بسپاریم؟

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام: کَلّا وَاللّهِ، لا أکفُرُ بِاللّهِ وبِرَسولِهِ وبِوَصِیِّ رَسولِ اللّهِ، اخسَ(43) وَیلَکَ مِن شَیطانٍ مارِدٍ! فَلَقَد زَیَّنَ لَکَ الشَّیطانُ سوءَ عَمَلِکَ، فَخَدَعَکَ حَتّى أخرَجَکَ مِن دینِکَ بِاتِّباعِ القاسِطینَ ونُصرَةِ هذَا المارِقِ مِنَ الدّینِ، لَم یَزَل هُوَ و أبوهُ حَربِیَّینِ وعَدُوَّینِ للّهِ ولِرَسولِهِ ولِلمُؤمِنینَ، فَوَاللّهِ ما أسلَما ولکِنَّهُمَا استَسلَما خَوفا وطَمَعا.

فَأَنتَ الیَومَ تُقاتِلُ عَن غَیرِ مُتَذَمِّمٍ(44)، ثُمَّ تَخرُجُ إلَى الحَربِ مُتَخَلِّقا(45) لِتُرائِیَ بِذلِکَ نِساءَ أهلِ الشّامِ، ارتَع(46) قَلیلًا، فَإِنّی أرجو أن یَقتُلَکَ اللّهُ عز و جل سَریعا.

قالَ: فَضَحِکَ عُبَیدُ اللّهِ بنُ عُمَرَ، ثُمَّ رَجَعَ إلى مُعاوِیَةَ فَقالَ: إنّی أرَدتُ خَدیعَةَ الحُسَینِ وقُلتُ لَهُ کَذا وکَذا، فَلَم أطمَع فی خَدیعَتِهِ.

فَقالَ مُعاوِیَةُ: إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ لا یُخدَعُ، وهُوَ ابنُ أبیهِ.(47)

3633. المناقب للکوفی عن رجل من بنی هاشم یقال له عبد اللّه بن الحسین: جاءَ رَجُلٌ إلَى الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه‌السلام فَقالَ: حَدِّثنی فی عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ.

فَقالَ: وَیحَکَ! وما عَسَیتُ أن احَدِّثَکَ فی عَلِیٍّ وهُوَ أبی؟

قالَ: بَل تُحَدِّثُنی.

قالَ: إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالى أدَّبَ نَبِیَّهُ الآدابَ کُلَّها، فَلَمَّا استَحکَمَ الأَدَبُ فَوَّضَ الأَمرَ إلَیهِ فَقالَ: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(48)، إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله أدَّبَ عَلِیّا علیه‌السلام بِتِلکَ الآدابِ الَّتی أدَّبَهُ بِها، فَلَمَّا استَحکَمَ الآدابُ کُلُّها فَوَّضَ الأَمرَ

حسین علیه‌السلام فرمود: «هرگز! به خدا سوگند، به خدا و پیامبرش و وصىّ پیامبر خدا کفر نمى‏ورزم. دور شو. واى بر تو از شیطانِ رانده شده! بى تردید، شیطان، بدکارى‏ات را برایت آراسته و تو را فریب داده تا با پیروى از متجاوزان و یارىِ این بیرون رفته از دین (معاویه)، تو را از دینت بیرون کند؛ همو که خود و پدرش، همواره در ستیز و دشمنى با خدا و پیامبرش و مؤمنان بوده‏اند. به خدا سوگند، اسلام نیاوردند؛ بلکه از سرِ هراس و طمع، تسلیم شدند.

تو امروز براى نکوهیده نشدن مى‏جنگى و در حالى که خودت را با بوى خوش آراسته‏اى، براى جنگ بیرون مى‏آیى تا پیش زنان شام، خودنمایى کنى! اندکى خوش باش که امیدوارم خداى عز و جل، تو را به زودى بکشد».

عبید اللّه بن عمر، خندید و به سوى معاویه باز گشت و گفت: من مى‏خواستم حسین را فریب دهم و به او چنین و چنان گفتم؛ امّا امیدى به فریب خوردنش ندارم.

معاویه گفت: حسین بن على، فریب نمى‏خورد. او پسر پدرش است.

3633. المناقب، کوفى به نقل از مردى هاشمى به نام عبد اللّه بن حسین: مردى نزد حسین علیه‌السلام آمد و گفت: در باره على بن ابى طالب، برایم سخن بگو.

فرمود: «واى بر تو! چه مى‏خواهى از على به تو بگویم، در حالى که او پدر من است؟!».

مرد گفت: امّا برایم بگو.

فرمود: «خداوند تبارک و تعالى همه آداب را به پیامبرش آموخت و چون آنها را استوار کرد، کار را به او وا نهاد و فرمود: «آنچه را پیامبر برایتان آورده، بگیرید و آنچه را از آن باز داشته، رها کنید». بى‏گمان، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، همان آدابى را که آموخته بود، به على علیه‌السلام یاد داد و چون على علیه‌السلام آنها را استوار ساخت، کار (ولایت) را به او وا نهاد

إلَیهِ، فَقالَ: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ».(49)

تنبیه‏

إنّ الأحادیث المأثورة عن الإمام الحسین علیه‌السلام حول إمامة الإمام أمیر المؤمنین علیه‌السلام وفضائله کثیرةٌ، وقد ذکرنا هذه الأحادیث فی موسوعة الإمام علیّ علیه السلام، فلذا تجنّبنا عن ذکرها هنا.

5 / 7

امامة الحسن للحسین علیهما السلام‏

3634. رجال الکشّی عن فضیل غلام محمّد بن راشد عن أبی عبد اللّه [الصادق‏] علیه السلام: إنَّ مُعاوِیَةَ کَتَبَ إلَى الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه‌السلام أنِ اقدَم أنتَ وَالحُسَینُ و أصحابُ عَلِیٍّ فَخَرَجَ مَعَهُم قَیسُ بنُ سَعدِ بنِ عُبادَةَ الأَنصارِیُّ، وقَدِمُوا الشّامَ، فَأَذِنَ لَهُم مُعاوِیَةُ، و أعَدَّ لَهُمُ الخُطَباءَ.

فَقالَ: یا حَسَنُ قُم فَبایِع، فَقامَ فَبایَعَ، ثُمَّ قالَ لِلحُسَینِ علیه السلام: قُم فَبایِع، فَقامَ فَبایَعَ، ثُمَّ قالَ: قُم یا قَیسُ فَبایِع، فَالتَفَتَ إلَى الحُسَینِ علیه‌السلام یَنظُرُ ما یَأمُرُهُ، فَقالَ: یا قَیسُ، إنَّهُ إمامی. یَعنِی الحَسَنَ علیه السلام.(50)

5 / 8

ابو الأئمة التسعة

3635. کفایة الأثر عن عبید اللّه بن عبد اللّه بن عتبة: کُنتُ عِندَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه‌السلام إذ دَخَلَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ الأَصغَرُ، فَدَعاهُ الحُسَینُ علیه‌السلام وضَمَّهُ إلَیهِ ضَمّا وقَبَّلَ ما بَینَ عَینَیهِ،

و فرمود: «هر که من مولاى اویم، پس على، مولاى اوست».

نکته‏

احادیث رسیده از امام حسین علیه‌السلام در باره امامت امیر مؤمنان علیه‌السلام و فضیلت‏هاى ایشان، فراوان است و چون آنها را در دانش‏نامه امیر المؤمنین علیه‌السلام آورده‏ایم، از تکرار آنها خوددارى مى‏کنیم.

5 / 7

امامت امام حسن علیه‌السلام بر امام حسین علیه السلام‏

3634. رجال الکَشّى به نقل از فُضَیل غلام محمّد بن راشد، از امام صادق علیه السلام: معاویه به حسن بن على علیه‌السلام نوشت: تو و حسین و یاران على، نزد ما بیایید.

قیس بن سعد بن عُباده انصارى هم با آنان، روانه شد و به شام وارد شدند و معاویه، اجازه ورود به ایشان داد و سخنرانانى هم براى [مقابله با] آنان، آماده نمود.

معاویه گفت: اى حسن! برخیز و بیعت کن.

پس برخاست و بیعت کرد. سپس به حسین علیه‌السلام گفت: برخیز و بیعت کن.

پس برخاست و بیعت کرد. سپس به قیس گفت: اى قیس! برخیز و بیعت کن.

قیس به حسین علیه‌السلام نگریست و منتظرِ فرمان او شد.

حسین علیه‌السلام فرمود: «اى قیس! او (یعنى حسن علیه السلام)، امامِ من است».

5 / 8

پدر نه امام‏

3635. کفایة الأثر به نقل از عبید اللّه بن عبد اللّه بن عُتبه: نزد حسین بن على علیه‌السلام بودم که فرزندش على اصغر (امام زین العابدین علیه السلام) وارد شد. حسین علیه‌السلام او را صدا زد

ثُمَّ قالَ: بِأَبی أنتَ ما أطیَبَ ریحَکَ و أحسَنَ خلقَکَ!

فَتَداخَلَنی مِن ذلِکَ، فَقُلتُ: بِأَبی وامّی یَابنَ رَسولِ اللّهِ! إن کانَ ما نَعوذُ بِاللّهِ أن نَراهُ فیکَ، فَإِلى مَن؟

قالَ: إلى عَلِیّ ابنی هذا، هُوَ الإِمامُ و أبُو الأَئِمَّةِ.(51)

3636. کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: یا عَلِیُّ! أنتَ وَالأَئِمَّةُ مِن وُلدِکَ بَعدی حُجَجُ اللّهِ عز و جل عَلى خَلقِهِ، و أعلامُهُ فی بَرِیَّتِهِ، مَن أنکَرَ واحِدا مِنکُم فَقَد أنکَرَنی، ومَن عَصى واحِدا مِنکُم فَقَد عَصانی، ومَن جَفا واحِدا مِنکُم فَقَد جَفانی، ومَن وَصَلَکُم فَقَد وَصَلَنی، ومَن أطاعَکُم فَقَد أطاعَنی، ومَن والاکُم فَقَد والانی، ومَن عاداکُم فَقَد عادانی، لِأَنَّکُم مِنّی، خُلِقتُم مِن طینَتی و أنَا مِنکُم.(52)

3637. کفایة الأثر بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: دَخَلتُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله وهُوَ مُتَفَکِّرٌ مَغمومٌ، فَقُلتُ: یا رَسولَ اللّهِ! مالی أراکَ مُتَفَکِّرا؟

قالَ: یا بُنَیَّ! إنَّ الرّوحَ الأَمینَ قَد أتانی، فَقالَ: یا رَسولَ اللّهِ! العَلِیُّ الأَعلى یُقرِئُکَ السَّلامَ ویَقولُ لَکَ: إنَّکَ قَد قَضَیتَ نُبُوَّتَکَ وَاستَکمَلتَ أیّامَکَ، فَاجعَلِ الاسمَ الأَکبَرَ ومیراثَ العِلمِ وآثارَ عِلمِ النُّبُوَّةِ عِندَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام، فَإِنّی لا أترُکُ الأَرضَ إلّا وفیها عالِمٌ یُعرَفُ بِهِ طاعَتی ویُعرَفُ بِهِ وِلایَتی، فَإِنّی لَم أقطَع عِلمَ(53) النُّبُوَّةِ مِنَ الغَیبِ مِن ذُرِّیَّتِکَ کَما لَم أقطَعها مِن ذُرِّیّاتِ الأَنبیاءِ الَّذینَ کانوا بَینَکَ وبَینَ أبیکَ آدَمَ.

و سخت در آغوشش گرفت و میان پیشانى او را بوسید و سپس فرمود: «پدرم فدایت! چه‏قدر بویت خوش و خویَت زیباست!».

از [دیدن‏] این ماجرا، چیزى به دلم افتاد و گفتم: پدر و مادرم فدایت، اى فرزند پیامبر خدا! پناه بر خدا، اگر حادثه‏اى برایت اتّفاق بیفتد، به سوى که برویم؟

فرمود: «به سوى این فرزندم، على، که امام است و پدرِ امامان».

3636. کمال الدین به سندش، از امام حسین علیه السلام، از امام على علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «اى على! تو و امامان از نسل تو، پس از من، حجّت‏هاى خدا بر خلق او هستید و نشانه‏هاى هدایت در میان مردمان. هر کس یک تن از شما را انکار کند، مرا انکار کرده است و هر کس یکى از شما را نافرمانى کند، مرا نافرمانى کرده است و هر کس به یک نفر از شما جفا کند، به من جفا کرده است و هر کس به شما بپیوندد، به من پیوسته است و هر کس از شما اطاعت کند، از من اطاعت کرده است و هر کس با شما دوستى کند، با من دوستى کرده است و هر کس با شما دشمنى ورزد، با من دشمنى ورزیده است؛ زیرا شما از گِل من آفریده شده‏اید و من از شمایم».

3637. کفایة الأثر به سندش، از امام حسین علیه السلام: بر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در آمدم و چون متفکّر و غمگین و اندوهگین بود، پرسیدم: اى پیامبر خدا! چه شده است که تو را اندیشناک مى‏بینم؟

فرمود: «اى پسر عزیزم! روح الأمین (جبرئیل)، نزد من آمد و گفت: اى پیامبر خدا! [خداى‏] والاى برتر، به تو سلام مى‏رساند و مى‏فرماید: «تو پیامبرى‏ات را تمام کردى و روزگارت را به پایان بردى. پس اسم اکبر [خدا] و میراث علمى و آثار علم نبوّت را نزد على بن ابى طالب بگذار که من، زمین را رها نمى‏کنم، جز آن که در آن، عالِمى باشد که طاعت و ولایت من، با او شناخته شود، که من، آگاهى از غیب را از نسل تو نمى‏گُسلم، همان گونه که از نسل دیگر پیامبرانِ میان تو و آدم نگسستم».

قُلتُ: یا رَسولَ اللّهِ، فَمَن یَملِکُ هذَا الأَمرَ بَعدَکَ؟

قالَ: أبوکَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ، أخی وخَلیفَتی، ویَملِکُ بَعدَ عَلِیٍّ الحَسَنُ، ثُمَّ تَملِکُ أنتَ وتِسعَةٌ مِن صُلبِکَ، یَملِکُهُ اثنا عَشَرَ إماما، ثُمَّ یَقومُ قائِمُنا یَملَأُ الدُّنیا قِسطا وعَدلًا کَما مُلِئَت جَورا وظُلما، ویَشفی صُدورَ قَومٍ مُؤمِنینَ هُم شیعَتُهُ.(54)

3638. کفایة الأثر بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: کانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَقولُ فیما بَشَّرَنی بِهِ: یا حُسَینُ، أنتَ السَّیِّدُ ابنُ السَّیِّدِ أبُو السّادَةِ، تِسعَةٌ مِن وُلدِکَ أئِمَّةٌ امَناءُ، التّاسِعُ قائِمُهُم، أنتَ الإِمامُ ابنُ الإِمامِ أبُو الأَئِمَّةِ، تِسعَةٌ مِن صُلبِکَ أئِمَّةٌ أبرارٌ، وَالتّاسِعُ مَهدِیُّهُم یَملَأُ الأَرضَ قِسطا وعَدلًا، یَقومُ فی آخِرِ الزَّمانِ کَما قُمتُ فی أوَّلِهِ.(55)

3639. کفایة الأثر بإسناده عن الحسین علیه السلام: قالَت لی امّی فاطِمَةُ علیها السلام: لَمّا وَلَدتُکَ دَخَلَ إلَیَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله، فَناوَلتُکَ إیّاهُ فی خِرقَةٍ صَفراءَ، فَرَمى بِها و أخَذَ خِرقَةً بَیضاءَ لَفَّکَ فیها، و أذَّنَ فی اذُنِکَ الأَیمَنِ و أقامَ فی اذُنِکَ الأَیسَرِ.

ثُمَّ قالَ: یا فاطِمَةُ، خُذیهِ فَإِنَّهُ أبُو الأَئِمَّةِ، تِسعَةٌ مِن وُلدِهِ أئِمَّةٌ أبرارٌ وَالتّاسِعُ مَهدِیُّهُم.(56)

3640. کفایة الأثر بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: یا حُسَینُ، أنتَ الإِمامُ و أخُو الإِمامِ وَابنُ الإِمامِ، تِسعَةٌ مِن وُلدِکَ امَناءُ مَعصومونَ، وَالتّاسِعُ مَهدِیُّهُم، فَطوبى لِمَن أحَبَّهُم، وَالوَیلُ لِمَن أبغَضَهُم.(57)

گفتم: اى پیامبر خدا! پس از تو چه کسى اختیاردار این کار است؟

فرمود: «پدرت على بن ابى طالب، برادر و جانشین من است و پس از على، حسن، فرمان‏رواست و سپس، تو و نُه فرزندت، دوازه امامى هستید که ولایت را در اختیار دارید. سپس، قائم ما قیام مى‏کند و دنیا را از انصاف و عدل، آکَنده مى‏سازد، همان گونه که از بیداد و ستم، آکنده شده است و سینه گروهى را که مؤمن و پیرو او هستند، تسلّى مى‏دهد».

3638. کفایة الأثر به سندش، از امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، در بشارت‏هایى که به من داد، مى‏فرمود: «اى حسین! تو سَرور، فرزندِ سَرور و پدر سَرورانى. نُه تن از فرزندانت، امامان امین اند. نهمینِ آنان، قائِم آنان است. تو امام، پسر امام و پدرِ امامانى. نُه تن از پشتِ تو، امامان و نیکان هستند و نهمین، مهدىِ آنان است که زمین را از انصاف و عدل، آکَنده مى‏سازد و در آخرِ زمان، قیام مى‏کند، همان گونه که من در اوّلِ زمان، قیام کردم».

3639. کفایة الأثر به سندش، از امام حسین علیه السلام: مادرم فاطمه علیها السلام به من فرمود: «چون تو را به دنیا آوردم، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بر من وارد شد و من، تو را در پارچه‏اى زرد به ایشان دادم. پارچه را کنار انداخت و پارچه‏اى سفید گرفت و تو را در آن پیچید و در گوش راستت، اذان و در گوش چپت، اقامه گفت.

سپس فرمود: «اى فاطمه! او را بگیر که پدرِ امامان است. نُه تن از فرزندانش، امامانى نیک اند و نُهمین آنان، مهدىِ آنهاست».

3640. کفایة الأثر به سندش، از امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «اى حسین! تو امام، برادرِ امام و پسرِ امام هستى. نُه تن از فرزندانت، امین و معصوم اند و نهمینِ آنان، مهدىِ آنهاست. خوشا به حال کسى که آنان را دوست بدارد! و بدا به حال کسى که آنان را دشمن بدارد!».

5 / 9

قائم هذه الامة

3641. کمال الدین عن عبد اللّه بن شریک عن رجل من همدان: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام یَقولُ: قائِمُ هذِهِ الامَّةِ هُوَ التّاسِعُ مِن وُلدی، وهُوَ صاحِبُ الغَیبَةِ، وهُوَ الَّذی یُقَسَّمُ میراثُهُ وهُوَ حَیٌّ.(58)

3642. کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: فِی التّاسِعِ مِن وُلدی سُنَّةٌ مِن یوسُفَ، وسُنَّةٌ مِن موسَى بنِ عِمرانَ علیهما السلام، وهُوَ قائِمُنا أهلَ البَیتِ، یُصلِحُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالى أمرَهُ فی لَیلَةٍ واحِدَةٍ.(59)

3643. کمال الدین عن عبد اللّه بن عمر: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه‌السلام یَقولُ: لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّینا إلّا یَومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ عز و جل ذلِکَ الیَومَ حَتّى یَخرُجَ رَجُلٌ مِن وُلدی، فَیَملَأَها عَدلًا وقِسطا کَما مُلِئَت جَورا وظُلما، کَذلِکَ سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَقولُ.(60)

3644. إثبات الهداة عن ثابت بن دینار عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام: إنَّ الحُسَینَ علیه‌السلام قالَ: یُظهِرُ اللّهُ قائِمَنا فَیَنتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ.

فَقیلَ لَهُ: یَابنَ رَسولِ اللّهِ، مَن قائِمُکُم؟

قالَ: السّابِعُ مِن وُلدِ ابنی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، وهُوَ الحُجَّةُ ابنُ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ موسَى بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ابنی، وهُوَ الَّذی یَغیبُ مُدَّةً

5 / 9

قائم این امت‏

3641. کمال الدین به نقل از عبد اللّه بن شَریک، از مردى از قبیله هَمْدان: شنیدم که حسین بن على علیه‌السلام مى‏فرماید: «قائم این امّت، نهمین نفر از نسل من است. او غایب مى‏شود و با آن که زنده است، میراثش قسمت مى‏شود».

3642. کمال‏الدین به سندش، از امام حسین علیه السلام: در نهمین فرزند از نسل من، سنّتى از یوسف علیه‌السلام و سنّتى از موسى بن عمران علیه‌السلام است و او، قائم ما اهل بیت است. خداى تبارک و تعالى، کار او در یک شب، به‏سامان مى‏کند».

3643. کمال‏الدین به نقل از عبد اللّه بن عمر: شنیدم که حسین بن على علیه‌السلام مى‏فرماید: «اگر از دنیا جز یک روز نمانَد، خدا آن روز را چندان طولانى مى‏کند تا مردى از نسل من، قیام کند و دنیا را از انصاف و داد، پُر کند، همان گونه که از بیداد و ستم، پُر شده است. از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که این چنین مى‏فرمود».

3644. إثبات الهداة به نقل از ثابت بن دینار، از امام باقر علیه السلام: حسین علیه‌السلام فرمود: «خداوند، قائم ما را آشکار مى‏سازد تا از ستمکاران، انتقام بگیرد».

به ایشان گفته شد: اى فرزند پیامبر خدا! قائمِ شما کیست؟

فرمود: «هفتمین فرزند از نسل پسرم، محمّد بن على. اوست حجّت، پسر حسن، پسر على، پسر محمّد، پسر على، پسر موسى، پسر جعفر، پسر محمّد، پسر على، پسرم. او روزگارى دراز، غایب مى‏شود. سپس ظاهر مى‏شود و

طَویلَةً ثُمَّ یَظهَرُ ویَملَأُ الأَرضَ قِسطا وعَدلًا کَما مُلِئَت جَورا وظُلما.(61)

3645. کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: دَخَلتُ أنَا و أخی عَلى جدّی رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله فَأَجلَسَنی عَلى فَخِذِهِ، و أجلَسَ أخی الحَسَنَ عَلى فَخِذِهِ الاخرى، ثُمَّ قَبَّلَنا وقالَ: بِأَبی أنتُما مِن إمامَینِ صالِحَینِ، اختارَکُمَا اللّهُ مِنّی ومِن أبیکُما وامِّکُما، وَاختارَ مِن صُلبِکَ یا حُسَینُ تِسعَةَ أئِمَّةٍ، تاسِعُهُم قائِمُهُم، وکُلُّهُم فِی الفَضلِ وَالمَنزِلَةِ عِندَ اللّهِ تَعالى سَواءٌ.(62)

3646. کفایة الأثر عن یحیى بن جعدة بن هبیرة عن الحسین بن علیّ صلوات اللّه علیهما فی جَوابِ رَجُلٍ سَأَلَهُ عَنِ الأَئِمَّةِ: عَدَدُ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ، تِسعَةٌ مِن وُلدی آخِرُهُمُ القائِمُ، ولَقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَقولُ: أبشِروا ثُمَّ أبشِروا ثَلاثَ مَرّاتٍ إنَّما مَثَلُ أهلِ بَیتی کَمَثَلِ حَدیقَةٍ اطعِمَ مِنها فَوجٌ عاما، ثُمَّ اطعِمَ مِنها فَوجٌ عاما، فی آخِرِها فَوجٌ یَکونُ أعرَضَها بَحرا، و أعمَقَها طولًا وفَرعا، و أحسَنَها جَنىً.(63)

3647. کمال الدین عن ثابت بن دینار عن سیّد العابدین علیّ بن الحسین عن سیّد الشهداء الحسین بن علیّ عن سیّد الأوصیاء أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهم السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: الأَئِمَّةُ بَعدِی اثنا عَشَرَ، أوَّلُهُم أنتَ یا عَلِیُّ، وآخِرُهُمُ القائِمُ الَّذی یَفتَحُ اللّهُ عز و جل عَلى یَدَیهِ مَشارِقَ الأَرضِ ومَغارِبَها.(64)

زمین را از انصاف و داد، پُر مى‏کند، همان گونه که از بیداد و ستم، پُر شده است».

3645. کمال‏الدین به سندش، از امام حسین علیه السلام: من و برادرم خدمت جدّم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله رسیدیم. ایشان، مرا بر یک زانوى خود و حسن را بر دیگر زانوى خود نشاند. سپس، ما را بوسید و فرمود: «پدرم فداى شما دو امام نیکو گردد! خداوند، شما دو تن را از من و پدر و مادرتان، برگزیده است و از پشتِ تو اى حسین، نُه امام برگزیده که نهمینِ آنها، قائم ایشان است و همگى در فضیلت و منزلت، نزد پروردگار متعال، یکسان‏اند».

3646. کفایة الأثر به نقل از یحیى بن جَعدة بن هُبَیره، از امام حسین علیه السلام، در پاسخ مردى که از ایشان، در باره امامان پرسید: آنان، به تعداد نقیبان بنى‏اسرائیل‏اند. نُه تن از نسل من هستند که آخرینِ آنان، قائم است. شنیدم که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله سه بار فرمود: «بشارت دهید، بشارت دهید!».

[و افزود:] «حکایت اهل بیت من، حکایت باغى است که یک سالْ از آن به گروهى و سال بعد، به گروهى دیگر، میوه داده مى‏شود و در آخرِ آن باغ، [نیز] عدّه‏اى هستند. آن جا نهرى گسترده‏تر است و باغ، طول وعرضى پهناورتر ومیوه‏هایى در دسترس‏تر دارد».

3647. کمال‏الدین به نقل از ثابت بن دینار، از امام زین العابدین، از امام حسین، از امام على علیهم السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «امامان پس از من، دوازده تن هستند که نخستینِ آنها اى على تو هستى و آخرینِ ایشان، قائم است که خدا، خاور و باخترِ زمین را به دست او فتح مى‏کند».

5 / 10

صفة المهدی علیه السلام‏

3648. الغیبة للنعمانی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: جاءَ رَجُلٌ إلى أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام، فَقالَ لَهُ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ! نَبِّئنا بِمَهدِیِّکُم هذا.

فَقالَ: إذا دَرَجَ(65) الدّارِجونَ، وقَلَّ المُؤمِنونَ، وذَهَبَ المُجلِبونَ، فَهُناکَ هُناکَ.

فَقالَ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ، مِمَّنِ الرَّجُلُ؟

فَقالَ: مِن بَنی هاشِمٍ، مِن ذِروَةِ(66) طَودِ(67) العَرَبِ، وبَحرِ مَغیضِها(68) إذا وَرَدَت، ومَخفَرِ(69) أهلِها إذا اتِیَت، ومَعدِنِ صَفوَتِها إذَا اکتَدَرَت، لا یَجبُنُ إذَا المَنایا هَکَعَت(70)، ولا یَخورُ إذَا المَنونُ اکتَنَعَت(71)، ولا یَنکُلُ(72) إذَا الکُماةُ(73) اصطَرَعَت، مُشَمِّرٌ مُغلَولِبٌ، ظَفِرٌ(74)، ضِرغامَةٌ، حَصِدٌ، مُخَدِّشٌ، ذَکَرٌ، سَیفٌ مِن سُیوفِ اللّهِ، رَأسٌ، قُثَمُ(75)، نُشوءُ رَأسِهِ فی باذِخِ‏السُّؤدَدِ(76)، وعارِزُ(77) مَجدِهِ

5 / 10

توصیف مهدى علیه‌السلام‏

3648. الغیبة، نعمانى به سندش، از امام حسین علیه السلام: مردى نزد امیر مؤمنان علیه‌السلام آمد و گفت: اى امیر مؤمنان! از [وقت ظهور] مهدى‏تان به ما خبر ده.

فرمود: «چون روندگان [از دنیا] بروند و مؤمنان، اندک شوند و آشوبگران، نابود شوند، همان وقت است؛ همان وقت!».

گفت: اى امیر مؤمنان! این مرد از کدام قوم است؟

فرمود: «از بنى هاشم، از والاترین طایفه عرب و از دریایى که آب‏هاى خروشان، از همه سو به آن مى‏ریزند و پناهگاهى است که پناهجویان، به آن، پناه مى‏برند و معدن زلال میان ناصافى‏هاست. به گاهِ شبیخون مرگ، نمى‏هراسد و به گاه نزدیک شدن آن، سست نمى‏شود و از دست و پنجه نرم کردن با هماوردانِ شجاع، سرْ باز نمى‏زند.

‏ فی أکرَمِ المَحتِدِ(78)، فَلا یَصرِفَنَّکَ عَن بَیعَتِهِ صارِفٌ عارِضٌ یَنوصُ إلَى الفِتنَةِ کُلَّ مَناصٍ، إن قالَ فَشَرُّ قائِلٍ، وإن سَکَتَ فَذو دَعایِرَ(79)

ثُمَّ رَجَعَ إلى صِفَةِ المَهدِیِّ علیه‌السلام فَقالَ: أوسَعُکُم کَهفا، و أکثَرُکُم عِلما، و أوصَلُکُم رَحِما، اللّهُمَّ فَاجعَل بَعثَهُ خُروجا مِنَ الغُمَّةِ، وَاجمَع بِهِ شَملَ الامَّةِ، فَإِن خارَ اللّهُ لَکَ فَاعزِم ولا تَنثَنِ عَنهُ إن وُفِّقتَ لَهُ، ولا تَجوزَنَّ عَنهُ إن هُدیتَ إلَیهِ، هاه و أومَأَ بِیَدِهِ إلى صَدرِهِ شَوقا إلى رُؤیَتِهِ.(80)

5 / 11

المهدی علیه‌السلام من ولد فاطمة علیها السلام‏

3649. دلائل الإمامة بإسناده عن الإمام الحسین علیه السلام: أنَّ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله قالَ لِفاطِمَةَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیها: المَهدِیُّ مِن وُلدِکِ.(81)

5 / 12

فضل الصابر فی عصر الغیبة

3650. کمال الدین عن عبد الرحمن بن سلیط عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: مِنَّا اثنا عَشَرَ

دامن همّت به کمر زده و پُرتوان و پیروز و به سان شیر نر، درو کننده و زخم‏زننده است. شمشیرى از شمشیرهاى خدا، سالار، کامل و پرورده جلال و مجد است و ریشه سِتَبرش در خاندان کَرَم. پس تو را از بیعتش منصرف نکند کسى که هر گاه فرصت یابد، به سوى فتنه مى‏شتابد و هر گاه سخن گوید، بدترین سخنران است و هر گاه خاموش بنشیند، فسادها و شرارت‏ها [در نهان‏] دارد».

سپس به توصیف مهدى علیه‌السلام باز گشت و فرمود: «درگاه پناه او، از همه شما گشاده‏تر، علمش از همه شما افزون‏تر و از همه شما به خویشان، پیوسته‏تر است. خدایا! برانگیخته شدن او را مایه به در آمدن از اندوه و گِرد آمدن این امّتِ متفرّق، قرار ده.

پس اگر خدا برایت [درک حضور را] برگزید و توفیق خدمتش را یافتى، مصمّم بمان و از او، روى مگردان و هر گاه به او ره‏نمون شدى، از او در مگذر. آه که این دل، چه قدر مشتاق اوست!» و در این حال، به سینه‏اش اشاره کرد.

5 / 11

مهدى علیه‌السلام از نسل فاطمه علیها السلام است‏

3649. دلائل الإمامة به سندش، از امام حسین علیه السلام: پیامبر صلى الله علیه و آله به فاطمه که درودهاى خدا بر او باد فرمود: «مهدى، از نسل توست».

5 / 12

ارزش شکیبایان در روزگار غیبت‏

3650. کمال‏الدین به نقل از عبد الرحمن بن سَلیط، از امام حسین علیه السلام: دوازده هدایت‏یافته، از ما هستند. نخستینِ آنان، امیر مؤمنان، على بن ابى طالب است و

مَهدِیّا؛ أوَّلُهُم أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام، وآخِرُهُمُ التّاسِعُ مِن وُلدی وهُوَ الإِمامُ القائِمُ بِالحَقِّ، یُحیِی اللّهُ بِهِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها، ویُظهِرُ بِهِ دینَ الحَقِّ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ ولَو کَرِهَ المُشرِکونَ، لَهُ غَیبَةٌ یَرتَدُّ فیها أقوامٌ ویَثبُتُ فیها عَلَى الدّینِ آخَرونَ، فَیُؤذَونَ ویُقالُ لَهُم: «مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»-(82)، أما إنَّ الصّابِرَ فی غَیبَتِهِ عَلَى الأَذى وَالتَّکذیبِ بِمَنزِلَةِ المُجاهِدِ بِالسَّیفِ بَینَ یَدَی رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله.(83)

5 / 13

من علائم ظهور المهدی علیه السلام‏

3651. الغیبة للنعمانی عن عمیرة بنت نفیل: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه‌السلام یَقولُ: لا یَکونُ الأَمرُ الَّذی تَنتَظِرونَهُ حَتّى یَبرَأَ بَعضُکُم مِن بَعضٍ، ویَتفِلَ بَعضُکُم فی وُجوهِ بَعضٍ، ویَشهَدَ بَعضُکُم عَلى بَعضٍ بِالکُفرِ، ویَلعَنَ بَعضُکُم بَعضا.

فَقُلتُ لَهُ: ما فی ذلِکَ الزَّمانِ مِن خَیرٍ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام: الخَیرُ کُلُّهُ فی ذلِکَ الزَّمانِ، یَقومُ قائِمُنا ویَدفَعُ ذلِکَ کُلَّهُ.(84)

5 / 14

انصار المهدی علیه السلام‏

3652. کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهم السلام: التّاسِعُ

آخرینشان، نُهمین فرزند از نسل من است که حق را بر پا مى‏دارد. خدا، زمین را پس از مرگ، به وسیله او زنده مى‏کند و دین حق را به وسیله او بر همه دین‏ها غلبه مى‏دهد، هر چند مشرکان را ناخوش آید. او را غیبتى است که در آن، گروه‏هایى مرتد مى‏شوند و برخى دیگر، در دین، ثابت‏قدم مى‏مانند و آزار مى‏بینند و به آنان گفته مى‏شود: «این وعده، کى محقق مى‏شود، اگر راست مى‏گویید؟». بدانید که شکیبا در برابر آزار و انکار دیگران در غیبت او، به منزله جهاد کننده با شمشیر در پیشاپیشِ پیامبر خداست.

5 / 13

از نشانه‏هاى ظهور مهدى علیه السلام‏

3651. الغیبة، نعمانى به نقل از عُمَیره دختر نُفَیل: شنیدم که حسین بن على علیه‌السلام مى‏فرماید: «امرى که انتظار آن را مى‏کشید، واقع نمى‏شود تا زمانى که برخى از شما از برخى دیگر، بیزارى بجویند و به صورت یکدیگر، آبِ دهان بیندازند و همدیگر را کافر بشمارند و یکدیگر را لعنت کنند».

به ایشان گفتم: پس در آن روزگار، خیرى نیست.

فرمود: «همه خیر، در آن روزگار است. قائمِ ما قیام مى‏کند و همه این نابه‏سامانى‏ها را سامان مى‏دهد».

5 / 14

یاوران مهدى علیه السلام‏

3652. کمال‏الدین به سندش، از امام حسین علیه السلام: پدرم امیر مؤمنان علیه‌السلام فرمود: «اى حسین! نهمین فرزند از نسل تو، همان قائم به حق است؛ غلبه دهنده دین و گستراننده

‏ مِن وُلدِکَ یا حُسَینُ هُوَ القائِمُ بِالحَقِّ، المُظهِرُ لِلدّینِ، وَالباسِطُ لِلعَدلِ.

قالَ الحُسَینُ علیه السلام: فَقُلتُ لَهُ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ! وإنَّ ذلِکَ لَکائِنٌ؟

فَقالَ علیه السلام: إی وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّدا صلى الله علیه و آله بِالنُّبُوَّةِ، وَاصطَفاهُ عَلى جَمیعِ البَرِیَّةِ، ولکِن بَعدَ غَیبَةٍ وحَیرَةٍ، فَلا یَثبُتُ فیها عَلى دینِهِ إلَا المُخلِصونَ المُباشِرونَ لِروحِ الیَقینِ، الَّذینَ أخَذَ اللّهُ عز و جل میثاقَهُم بِوِلایَتِنا، وکَتَبَ فی قُلوبِهِمُ الإِیمانَ و أیَّدَهُم بِروحٍ مِنهُ.(85)

5 / 15

مدة ملکه

3653. عقد الدرر عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: یَملِکُ المَهدِیُّ علیه‌السلام تِسعَ عَشرَةَ سَنَةً و أشهُرا.(86)

5 / 16

سر اختلاف عمل الإمامین

3654. کتاب من لا یحضره الفقیه عن سالم عن أبی عبد اللّه [الصادق‏] علیه السلام: أوصى رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله إلى عَلِیٍّ علیه‌السلام وَحدَهُ، و أوصى عَلِیٌّ علیه‌السلام إلَى الحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهما السلام جَمیعا، وکانَ الحَسَنُ علیه‌السلام إمامَهُ، فَدَخَلَ رَجُلٌ یَومَ عَرَفَةَ عَلَى الحَسَنِ علیه‌السلام وهُوَ یَتَغَدّى وَالحُسَینُ علیه‌السلام صائِمٌ، ثُمَّ جاءَ بَعدَما قُبِضَ الحَسَنُ علیه‌السلام فَدَخَلَ عَلَى الحُسَینِ علیه‌السلام یَومَ عَرَفَةَ وهُوَ یَتَغَدّى وعَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه‌السلام صائِمٌ، فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ: إنّی دَخَلتُ عَلَى الحَسَنِ علیه‌السلام وهُوَ یَتَغَدّى و أنتَ صائِمٌ، ثُمَّ دَخَلتُ عَلَیکَ و أنتَ مُفطِرٌ؟!

‏ عدالت».

به ایشان گفتم: اى امیر مؤمنان! آیا این، شدنى است؟

فرمود: «سوگند به کسى که محمّد صلى الله علیه و آله را به نبوّت بر انگیخت و او را بر همه مردمان برگزید، آرى؛ امّا پس از غیبتى و حیرتى که جز مخلصانِ پیوسته به روح یقین، بر دین او ثابت‏قدم نمى‏مانند؛ کسانى که خداوند، ولایت ما را از ایشان، پیمان گرفته و ایمان را در دل‏هایشان، استوار کرده و با روحى از خود، تأییدشان نموده است».

5 / 15

مدت فرمان‏روایى مهدى علیه السلام‏

3653. عقدالدُّرَر از امام حسین علیه السلام: مهدى، نوزده سال و چند ماه، فرمان‏روایى مى‏کند.

5 / 16

راز گوناگونى رفتار دو امام‏

3654. کتاب من لا یحضره الفقیه به نقل از سالم، از امام صادق علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به على علیه‌السلام به تنهایى وصیّت کرد و على علیه‌السلام به حسن علیه‌السلام و حسین علیه‌السلام هر دو، وصیّت کرد و حسن علیه السلام، پیشواى حسین علیه‌السلام بود.

مردى روز عرفه بر حسن علیه‌السلام وارد شد، در حالى که ایشان، غذا مى‏خورد و حسین علیه‌السلام روزه بود. بعد از درگذشت حسن علیه السلام، روز عرفه بر حسین علیه‌السلام وارد شد، در حالى که ایشان غذا مى‏خورد و على بن الحسین (زین العابدین) علیه‌السلام روزه داشت. آن مرد به حسین علیه‌السلام گفت: بر حسن علیه‌السلام وارد شدم، در حالى که غذا مى‏خورد و تو روزه بودى و سپس، بر تو وارد شده‏ام و روزه نیستى؟!

فَقالَ: إنَّ الحَسَنَ علیه‌السلام کانَ إماما فَأَفطَرَ لِئَلّا یُتَّخَذَ صَومُهُ سُنَّةً ولِیَتَأَسّى(87) بِهِ النّاسُ، فَلَمّا أن قُبِضَ کُنتُ أنَا الإِمامَ؛ فَأَرَدتُ ألّا یُتَّخَذَ صَومی سُنَّةً فَیَتَأَسَّى النّاسُ بی.(88)

3655. مستدرک الوسائل عن مسروق: دَخَلتُ یَومَ عَرَفَةَ عَلَى الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه‌السلام و أقداحُ السَّویقِ بَینَ یَدَیهِ وبَینَ یَدَی أصحابِهِ، وَالمَصاحِفُ فی حُجورِهِم وهُم یَنتَظِرونَ الإِفطارَ، فَسَأَلتُهُ عَن مَسأَلَةٍ فَأَجابَنی، فَخَرَجتُ فَدَخَلتُ عَلَى الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام، وَالنّاسُ یَدخُلونَ إلى مَوائِدَ مَوضوعَةٍ عَلَیها طَعامٌ عَتیدٌ(89)، فَیَأکُلونَ ویَحمِلونَ، فَرَآنی وقَد تَغَیَّرتُ.

فَقالَ: یا مَسروقُ لِمَ لا تَأکُلُ؟

فَقُلتُ: یا سَیِّدی! أنَا صائِمٌ، و أنَا أذکُرُ شَیئا.

فَقالَ: اذکُر ما بَدا لَکَ.

فَقُلتُ: أعوذُ بِاللّهِ أن تَکونوا مُختَلِفینَ، دَخَلتُ عَلَى الحُسَینِ علیه‌السلام فَرَأَیتُهُ یَنتَظِرُ الإِفطارَ، ودَخَلتُ عَلَیکَ و أنتَ عَلى هذِهِ الصِّفَةِ وَالحالِ!

فَضَمَّنی إلى صَدرِهِ وقالَ: یَابنَ الأَشرَسِ، أما عَلِمتَ أنَّ اللّهَ تَعالى نَدَبَنا لِسِیاسَةِ الامَّةِ، ولَوِ اجتَمَعنا عَلى شَی‏ءٍ ما وَسِعَکُم غَیرُهُ؟ إنّی أفطَرتُ لِمُفطِرِکُم، وصامَ أخی لِصُوّامِکُم.(90)

3656. کتاب من لا یحضره الفقیه: رُوِیَ عَن یَعقوبَ بنِ شُعَیبٍ قالَ: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه‌السلام عَن‏

حسین علیه‌السلام فرمود: «حسن علیه‌السلام [آن زمان‏]، امام بود و روزه نگرفت تا روزه عرفه، سنّت نشود و مردم [به عنوان یک عمل واجب‏] بِدان تأسّى نکنند، و چون در گذشت، من امام هستم و خواستم که روزه من، سنّت نگردد و مردم، بدان تأسّى نکنند».

3655. مستدرک الوسائل به نقل از مسروق: روز عرفه بر حسین بن على علیه‌السلام در آمدم، در حالى که کاسه‏هاى سَویقى،(91) جلوى ایشان و یارانش قرار داشت و قرآن‏هایى هم دردامن‏هایشان بود و منتظر رسیدن وقت افطار بودند. از او مسئله‏اى پرسیدم. پاسخ مرا داد. بیرون آمدم و بر حسن بن على علیه‌السلام در آمدم، در حالى که مردم بر سفره‏هایى که غذاهاى آماده بر آن نهاده بودند، در مى‏آمدند و مى‏خوردند و مى‏بُردند. ایشان، دید که حالم دگرگون است. فرمود: «اى مسروق! چرا نمى‏خورى؟».

گفتم: اى سَرور من! روزه دارم و چیزى مى‏خواهم بگویم.

فرمود: «هر چه مى‏خواهى، بگو».

گفتم: پناه مى‏بریم به خدا از این که شما (حسن علیه‌السلام و حسین علیه السلام) با هم اختلاف داشته باشید. بر حسین علیه‌السلام در آمدم و دیدم که منتظر افطار است و بر شما در آمدم و در چنین وضعیتى هستى!

امام علیه‌السلام مرا به سینه‏اش فشرد و فرمود: «اى پسر اشرَس! آیا نمى‏دانى که خداى متعال، ما را به تربیت کردن امّت، فرا خوانده است و اگر همه بر یک کار، گِرد آییم، شما نمى‏توانید کار دیگرى را انجام دهید؟ من روزه نگرفتم، براى کسانى که روزه نیستند و برادرم روزه گرفت، براى روزه‏داران.

3656. کتاب من لا یحضره الفقیه: از یعقوب بن شعیب روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السلام‏

صَومِ یَومِ عَرَفَةَ، قالَ: إن شِئتَ صُمتَ وإن شِئتَ لَم تَصُم.

وذَکَرَ أنَّ رَجُلًا أتَى الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهما السلام فَوَجَدَ أحَدَهُما صائِما وَالآخَرَ مُفطِرا، فَسَأَلَهُما فَقالا: إن صُمتَ فَحَسَنٌ، وإن لَم تَصُم فَجائِزٌ.(92)

در باره روزه روز عرفه پرسیدم. فرمود: «اگر مى‏خواهى، روزه بگیر و اگر مى‏خواهى، روزه نگیر».

سپس فرمود: «مردى نزد حسن علیه‌السلام و حسین علیه‌السلام آمد و یکى را روزه‏دار یافت و دیگرى را نه. علّتش را از آن دو پرسید. فرمودند: «اگر روزه بگیرى، خوب است و اگر نگیرى، جایز است».


1) السُّرادِقُ: هو کلّ ما أحاط بشی‏ء من حائط أو مضرب أو خِباء (النهایة: ج 2 ص 359 «سردق»).

2) دَرَسَ: أی عفا (الصحاح: ج 3 ص 927 «درس»).

3) شرعَ البابُ إلى الطریق شروعا: اتّصل به (المصباح المنیر: ص 310 «شرع»).

4) الکَوَّة ویُضمّ: الخرق فی الحائط (القاموس المحیط: ج 4 ص 384 «کوو»).

5) کتاب سُلیم بن قیس: ج 2 ص 788 ح 26، بحار الأنوار: ج 33 ص 181 ح 456 وراجع: الاحتجاج: ج 2 ص 87 ح 162.

6) فی الطبعة المعتمدة: «فاستقام»، وما فی المتن أثبتناه من بحار الأنوار وبعض النسخ الخطّیّة للمصدر.

7) الإرشاد: ج 2 ص 79، إعلام الورى: ج 1 ص 448، بحار الأنوار: ج 44 ص 377؛ تاریخ الطبری: ج 5 ص 402، الکامل فی التاریخ: ج 2 ص 552، مقتل الحسین علیه‌السلام للخوارزمی: ج 1 ص 232، أنساب الأشراف: ج 3 ص 380 وراجع: روضة الواعظین: ص 198.

8) عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 2 ص 58 ح 214 عن الحسن بن عبد اللّه الرازی عن الإمام الرضا عن آبائه:، کنز الفوائد: ج 1 ص 327 عن الحسن بن محمّد الرازی عن الإمام الرضا عن آبائه: عنه صلی الله علیه و آله، بحار الأنوار: ج 23 ص 81 ح 18.

9) النساء: 59.

10) النساء: 83.

11) الاحتجاج: ج 2 ص 95 ح 165، المناقب لابن شهرآشوب: ج 4 ص 67، بحار الأنوار: ج 44 ص 205 ح 1، وفی الأمالی للمفید: ص 349 ح 4 والأمالی للطوسی: ص 121 ح 188 و ص 691 ح 1469 والعُدد القویّة: ص 34 ح 26 عن الإمام الحسن علیه السلام.

12) تبحبح الدارَ: إذا توسّطها وتمکّن منها (تاج العروس: ج 4 ص 6 «بحح»).

13) التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری 7: ص 330 ح 193، بحار الأنوار: ج 36 ص 9 ح 11.

14) ساخت فی الأرض: دخلت فیها وغابت (الصحاح: ج 1 ص 424 «سوخ»).

15) الاستنصار: ص 8 عن أبی الجارود عن الإمام الباقر عن الإمام زین العابدین.

16) فی المصدر: «الحنفی»، والتصویب من بحار الأنوار.

17) الصُّفّة: سقیفة فی مسجدرسول‏اللّه، کانت مسکن الغرباء و الفقراء (مجمع البحرین: ج 2 ص 1036 «صفف»).

18) فی المصدر: «سعی»، والتصویب من بحار الأنوار.

19) القَضم: الأکل بأطراف الأسنان. وما ذُقتُ قضاما: أی شیئا (الصحاح: ج 5 ص 2013 «قضم»).

20) الجُلّة: قُفّة کبیرة للتمر (تاج العروس: ج 14 ص 113 «جلل»).

21) کفایة الأثر: ص 172، بحار الأنوار: ج 36 ص 342 ح 208 وراجع: الصراط المستقیم: ج 2 ص 130.

22) صُفّه به ایوان مسجد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله گفته مى‏شد که یک پلّه از سطح زمین، بالاتر بود ومحلّ زندگى فقیران و غریبان بود.

23) الطَّوْدُ: الجبلُ العظیم (الصحاح: ج 2 ص 502 «طود»).

24) کفایة الأثر: ص 171، بحار الأنوار: ج 36 ص 341 ح 207.

25) کفایة الأثر: ص 232، بحار الأنوار: ج 36 ص 384 ح 5.

26) الأمالی للصدوق: ص 728 ح 998 عن إسماعیل بن الفضل الهاشمی عن الإمام الصادق عن آبائه:، بحار الأنوار: ج 36 ص 232 ح 15.

27) الحواریّون: أصحاب المسیح علیه السلام، أی خلصانه و أنصاره (النهایة: ج 1 ص 458 «حور»).

28) کفایة الأثر: ص 166 عن إسحاق بن عمّار عن الإمام الصادق عن آبائه:، بحار الأنوار: ج 36 ص 340 ح 203.

29) کمال الدین: ص 269 ح 12، دلائل الإمامة: ص 447 ح 423 وفیه «یا ابنیّ، أنعم بکما» بدل «بأبی أنتما»، کشف الغمّة: ج 3 ص 301، إعلام الورى: ج 2 ص 191 کلّها عن أبی حمزة الثمالی عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام، الصراط المستقیم: ج 2 ص 129، بحار الأنوار: ج 36 ص 255 ح 72.

30) کمال الدین: ص 240 ح 64، عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 1 ص 57 ح 25، قصص الأنبیاء: ص 360 ح 435، إعلام الورى: ج 2 ص 180 کلّها عن غیاث بن إبراهیم عن الإمام الصادق عن آبائه:، کشف الغمّة: ج 3 ص 299، بحار الأنوار: ج 36 ص 373 ح 2.

31) الصراط المستقیم: ج 2 ص 130 عن علیّ بن محمّد القمّی بإسناده إلى الإمام زین العابدین علیه السلام.

32) الأنفال: 75.

33) کفایة الأثر: ص 175، الصراط المستقیم: ج 2 ص 155 نحوه، بحار الأنوار: ج 36 ص 344 ح 209.

34) ما بین المعقوفین أثبتناه من بحار الأنوار.

35) فی بعض نسخ المصدر: «ستّة» بدل «سبعة»، والصحیح ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار.

36) الکُنَاسَةُ: هی محلّة بالکوفة، عندها واقع یوسف بن عمر الثقفی زید بن علیّ بن الحسین 8 (معجم البلدان: ج 4 ص 481).

37) کُناسه، محلّى در کوفه بوده است که یوسف بن‏عمر ثقفى در آن جا با زید بن على بن الحسین علیه‌السلام جنگید.

38) کفایة الأثر: ص 306، بحار الأنوار: ج 46 ص 200 ح 74 وراجع: عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 1 ص 250 ح 2 والأمالی للصدوق: ص 409 ح 529 وکفایة الأثر: ص 303.

39) فی المصدر: «اسلّم»، والصواب ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار.

40) عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 2 ص 68 ح 312 عن داوود بن سلیمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه:، بحار الأنوار: ج 37 ص 290 ح 1.

41) الأمالی للطوسی: ص 295 ح 577 عن عیسى بن أحمد بن عیسى بن المنصور عن الإمام الهادی عن آبائه:، بحار الأنوار: ج 15 ص 12 ح 15.

42) التوحید: ص 305 307 ح 1، الأمالی للصدوق: ص 422 425 ح 560، الاختصاص: ص 235 238، بحار الأنوار: ج 40 ص 202 ح 6.

43) کذا فی المصدر، والصواب: «اخسَأ».

44) الذِّمَّةُ والذِّمام: هما بمعنى العهد والأمان والضمان والحُرمة والحقّ (النهایة: ج 2 ص 168 «ذمم»).

45) الخُلوقُ: وهو طیب معروف مرکّب یتّخذ من الزعفران وغیره (النهایة: ج 2 ص 71 «خلق»).

46) یقال: خرجنا نرتع ونلعب: أی ننعم ونلهو (الصحاح: ج 3 ص 1216 «رتع»).

47) الفتوح: ج 3 ص 39.

48) الحشر: 7.

49) المناقب للکوفی: ج 2 ص 428 ح 910.

50) رجال الکشّی: ج 1 ص 325 ح 176، بحار الأنوار: ج 44 ص 61 ح 9.

51) کفایة الأثر: ص 234.

52) کمال الدین: ص 413 ح 13 عن محمّد بن الفضیل عن الإمام الرضا عن آبائه:، بحار الأنوار: ج 23 ص 97 ح 4.

53) فی المصدر: «على النبوّة»، والتصویب من بحار الأنوار.

54) کفایة الأثر: ص 178 عن أبی خالد الکابلی عن الإمام زین العابدین علیه السلام، بحار الأنوار: ج 36 ص 345 ح 212.

55) کفایة الأثر: ص 176 عن عبد اللّه بن إبراهیم عن أبیه عن جدّه عن الإمام زین العابدین علیه السلام، بحار الأنوار: ج 36 ص 344 ح 210.

56) کفایة الأثر: ص 197 عن یونس بن ظبیان عن الإمام الصادق عن آبائه:، بحار الأنوار: ج 36 ص 352 ح 222.

57) کفایة الأثر: ص 299 عن زید بن علی عن الإمام زین العابدین علیه السلام، بحار الأنوار: ج 36 ص 361 ح 231.

58) کمال الدین: ص 317 ح 2، الصراط المستقیم: ج 2 ص 129، إعلام الورى: ج 2 ص 230 عن جعید الهمدانی، بحار الأنوار: ج 51 ص 133 ح 3.

59) کمال الدین: ص 317 ح 1، إعلام الورى: ج 2 ص 230 کلاهما عن عبد الرحمن بن الحجّاج عن الإمام الصادق عن آبائه:، الصراط المستقیم: ج 2 ص 129، کشف الغمّة: ج 3 ص 312، العُدد القویّة: ص 71 ح 112 ولیس فیه ذیله من «یصلح»، بحار الأنوار: ج 51 ص 133 ح 2.

60) کمال الدین: ص 318 ح 4، إعلام الورى: ج 2 ص 231، بحار الأنوار: ج 51 ص 133 ح 5.

61) إثبات الهداة: ج 3 ص 569 ح 681.

62) کمال الدین: ص 269 ح 12، دلائل الإمامة: ص 447 ح 423، إعلام الورى: ج 2 ص 191، کشف الغمّة: ج 3 ص 301 کلّها عن أبی حمزة الثمالی عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام.

63) کفایة الأثر: ص 231، بحار الأنوار: ج 36 ص 384 ح 4.

64) کمال الدین: ص 282 ح 35، عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 1 ص 65 ح 34، الأمالی للصدوق: ص 172 ح 175، بحار الأنوار: ج 36 ص 226 ح 1.

65) دَرَجَ: أی مات (النهایة: ج 2 ص 111 «درج»).

66) ذِروةُ کلِّ شی‏ء: أعلاه (النهایة: ج 2 ص 159 «ذرا»).

67) الطَّود: الجبل، أو عظیمُهُ، المتطاول فی السماء (تاج العروس: ج 5 ص 81 «طود»).

68) المغیض، الموضع الذی یدخل فیه الماء فیغیب.

69) خَفَرت الرجلَ: أجرته وحفظته. وخفرته: إذا کنت له خفیرا؛ أی حامیا وکفیلًا (النهایة: ج 2 ص 52 «خفر»).

70) هَکَعَ الرجلُ بالقوم: نزل بهم (تاج العروس: ج 11 ص 545 «هکع»).

71) اکتَنَعَ: دنا (النهایة: ج 4 ص 204 «کنع»).

72) نَکَلَ عن العدوّ: جبن (الصحاح: ج 5 ص 1835 «نکل»).

73) الکمیّ: الشجاع، والجمع: الکُماة (الصحاح: ج 6 ص 2477 «کمى»).

74) الظّفر: الفوز، وقد ظفر بعدوّه فهو ظفر (الصحاح: ج 2 ص 730 «ظفر»).

75) قثم: الجامع الکامل، وقیل: الجموع للخیر (النهایة: ج 4 ص 16 «قثم»).

76) السؤدَدُ: الشرف (لسان العرب: ج 3 ص 228 «سود»).

77) العَرْزُ: اشتداد الشی‏ء وغلظه (لسان العرب: ج 5 ص 373 «عرز»).

78) المَحتِدُ: الأصلُ والطَّبعُ (لسان العرب: ج 3 ص 139 «حقد»).

79) الدَّعارَةُ: الفساد والشرّ (النهایة: ج 2 ص 119 «دعر»).

80) الغیبة للنعمانی: ص 212 ح 1 عن سلیمان بن بلال عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه:، بحار الأنوار: ج 51 ص 115 ح 14 وفیه «نشق» بدل «نشوء».

81) دلائل الإمامة: ص 444 ح 417، کشف الغمّة: ج 3 ص 258 کلاهما عن الزهری عن الإمام زین العابدین علیه السلام، بحار الأنوار: ج 51 ص 78 ح 37؛ ذخائر العقبى: ص 236 وراجع: تاریخ دمشق: ج 19 ص 475 ح 4552.

82) یس: 48 وسبأ: 29.

83) کمال الدین: ص 317 ح 3، عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 1 ص 68 ح 36، إعلام الورى: ج 2 ص 194، العُدد القویّة: ص 71 ح 114 وفیه صدره إلى «بالحقّ»، کفایة الأثر: ص 232 عن عبد الرحمن بن سابط، بحار الأنوار: ج 51 ص 133 ح 4.

84) الغیبة للنعمانی: ص 205 ح 9، بحار الأنوار: ج 52 ص 211 ح 58، وفی الغیبة للطوسی: ص 438 ح 429 والخرائج والجرائح: ج 3 ص 1153 ح 59 عن الإمام الحسن علیه السلام.

85) کمال الدین: ص 304 ح 16، إعلام الورى: ج 2 ص 229 کلاهما عن الحسین بن خالد عن الإمام الرضا عن آبائه:، کشف الغمّة: ج 3 ص 311 عن الإمام الرضا عن آبائه عنه:، بحار الأنوار: ج 51 ص 110 ح 2.

86) عقد الدرر: ص 239.

87) الاسوة والمؤاساة: القدوة (النهایة: ج 1 ص 50 «أسا»).

88) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 2 ص 87 ح 1810، علل الشرائع: ص 386 ح 1، الإقبال: ج 2 ص 59، بحار الأنوار: ج 97 ص 123 ح 3.

89) العتید: الشی‏ء الحاضر المهیّأ (الصحاح: ج 2 ص 505 «عتد»).

90) مستدرک الوسائل: ج 7 ص 528 ح 8820 نقلًا عن کتاب التعازی.

91) سَویق: غذایى که از آرد جو و گندم، تهیّه مى‏شود.

92) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 2 ص 87 ح 1809؛ المصنّف لعبد الرزّاق: ج 4 ص 285 ح 7830 عن ابن عیینة نحوه.