پس از مرگ معاویه، محمّد حنفیّه خدمت برادرش حضرت اباعبدالله علیه السلام آمد و گفت، تو بهترین انسانها نزد پرودگاری، با حکومت یزید کاری نداشته به شهر مکّه روی بیاور و در آنجا زندگی کن تا خداوند امور مسلمین را اصلاح کند.
حدیث 248
قال الامام الحسین علیه السلام: یا أَخی وَاللهِ لَوْلَمْ یَکُنْ فی الدُّنیا مَلْجَأً وَ لا مَأْوَیً، لَما بایَعْتُ یَزیدَ بنَ مُعاوِیَةَ اَبَداً.
امام حسین علیه السلام فرمود: (ای برادر اگر در دنیا پناهگاه و تکیه گاهی نداشته باشم هرگز با یزید بیعت نمیکنم.)
محمّد حنفیّه سخن امام را قطع کرد و گریست و امام هم گریه کرد، سپس فرمود:
ثمّ قال: جَزاکَ اللهُ یا أخی عنّی خَیْراً، لَقَدْ نَصَحْتَ وَ أَشَرْتَ بِالصَّوابِ وَ أَنا أرْجو أن یکونَ إنْ نشاءَ اللّهُ رَأیُکَ مُوَفَّقاً مُسَدَّداً وَ إنّی قَدْ عَزَمْتُ عَلَی الْخُرُوجِ إِلی مَکَّةَ، وَ قَدْ تَهَیَّأْتُ لِذلِکَ أَنَا وَ إِخْوَتی وَ بَنُو إخْوَتی وَ شیعَتی، وَ أَمْرُهُمْ
أَمْری وَ رَأْیُهُمْ رَأْیی، وَ أَمَّا أَنْتَ یا أخی فَلا عَلَیْکَ أَنْ تُقیمَ بِالْمَدینَةِ، فَتَکُونَ لی عَیْناً عَلَیْهِمْ وَ لا تُخْفِ عَلَیَّ شَیئاً مِنْ اُمُورِهِم.(1)
(ای برادر، خدا تو را جزای خیر دهد، شرط نصیحت بجا آوردی، و سخنان درستی را مطرح کردی، من قصد دارم به مکّه بروم، و برای این سفر آماده شدم، و برادران و برادرزادگان و خواهران و پیروان من با هم آماده شدیم، کار آنها کار من و نظر آنها نظر من است، امّا تو ای برادر، برای تو ضرری ندارد که در مدینه بمانی و چشم من در این شهر باشی و چیزی از حوادث اینجا را بر من پوشیده مدار.)
1) فتوح ابن اعثم کوفی ج5 ص23، مقتل الحسین علیهالسلام خوارزمی ج1 ص188، بحارالانوار ج44 ص329، عوالم بحرانی ج17 ص178، اعیان الشیعة ج1 ص588، تاریخ ج7 ص221، کامل ابن أثیر ج3 ص265، کتاب ارشاد شیخ مفید ص 202.