9 / 1
احیاء السنة ومعالم الدین
3686. أنساب الأشراف: قَد کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیهالسلام کَتَبَ إلى وُجوهِ أهلِ البَصرَةِ یَدعوهُم إلى کِتابِ اللّهِ، ویَقولُ لَهُم: إنَّ السُّنَّةَ قَد امیتَت، وإنَّ البِدعَةَ قَد احیِیَت ونُعِشَت(1)(2)
3687. الطبقات الکبرى فی ذِکرِ أحداثِ یَومِ عاشوراءَ: ثُمَّ قالَ حُسَینٌ علیهالسلام لِعُمَرَ و أصحابِهِ: لا تَعجَلوا حَتّى اخبِرَکُم خَبری: وَاللّهِ ما أتَیتُکُم حَتّى أتَتنی کُتُبُ أماثِلِکُم بِأَنَّ السُّنَّةَ قَد امیتَت، وَالنِّفاقَ قَد نَجَمَ(3)، وَالحُدودَ قَد عُطِّلَت، فَاقدَم لَعَلَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالى یُصلِحُ بِکَ امَّةَ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، فَأَتَیتُکُم! فَإِذا کَرِهتُم ذلِکَ، فَأَنَا راجِعٌ عَنکُم، وَارجِعوا إلى أنفُسِکُم فَانظُروا هَل یَصلُحُ لَکُم قَتلی، أو یَحِلُّ لَکُم دَمی؟
ألَستُ ابنَ بِنتِ نَبِیِّکُم وَابنَ ابنِ عَمِّهِ وَابنَ أوَّلِ المُؤمِنینَ إیمانا؟!
أوَلَیسَ حَمزَةُ وَالعَبّاسُ وجَعفَرٌ عُمومَتی؟!
9 / 1
احیاى سنت و نشانههاى دین
3686. أنساب الأشراف: حسین بن على علیهالسلام به سرشناسان بصره نامه نوشت و آنان را به کتاب خدا، فرا خواند و فرمود: «سنّت، مُرده است و بدعت، زنده و بر افراشته گشته است»(4)
3687. الطبقات الکبرى در یادکرد حوادث روز عاشورا: حسین علیهالسلام به عمر [بن سعد] و یارانش فرمود: «عجله نکنید تا خبرم را برایتان بگویم. به خدا سوگند، نزد شما نیامدم تا آن که نامههاى بزرگانِ شما به من رسید که: «سنّت، مُرده است و نفاق، سر بر آورده و احکام خداوند، تعطیل شده است. پیش بیا، شاید که خداى تبارک و تعالى امّت محمّد صلى الله علیه و آله را با تو سامان دهد» . از این رو، نزد شما آمدم و اگر آمدنم را ناخوش دارید، باز مىگردم و شما هم به خود آیید و بنگرید که آیا کشتن من به صلاح شماست یا خون من بر شما رواست؟!
آیا من، پسر دختر پیامبرتان و پسرِ پسرعموى او و پسرِ نخستین مؤمن نیستم؟
آیا حمزه و عبّاس و جعفر، عموهاى من نیستند؟
أوَ لَم یَبلُغکُم قَولُ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله فِیَّ وفی أخی: «هذانِ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ»؟!(5)
3688. الأخبار الطوال: کَتَبَ [الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام] کِتابا إلى شیعَتِهِ مِن أهلِ البَصرَةِ مَعَ مَولىً لَهُ یُسَمّى سَلمانَ، نُسخَتُهُ:
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إلى مالِکِ بنِ مِسمَعٍ، وَالأَحنَفِ بنِ قَیسٍ، وَالمُنذِرِ بنِ الجارودِ، ومَسعودِ بنِ عَمرٍو، وقَیسِ بنِ الهَیثَمِ، سَلامٌ عَلَیکُم، أمّا بَعدُ؛ فَإِنّی أدعوکُم إلى إحیاءِ مَعالِمِ الحَقِّ، وإماتَةِ البِدَعِ، فَإِن تُجیبوا تَهتَدوا سُبُلَ الرَّشادِ، وَالسَّلامُ.(6)
9 / 2
الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر
3689. الفتوح عن الإمام الحسین علیهالسلام فی وَداعِ قَبرِ جَدِّهِ صلى الله علیه و آله: اللّهُمَّ إنَّ هذا قَبرُ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، و أنَا ابنُ بِنتِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، وقَد حَضَرَنی مِنَ الأَمرِ ما قَد عَلِمتَ، اللّهُمَّ وإنّی احِبُّ المَعروفَ و أکرَهُ المُنکَرَ ….(7)
3690. الفتوح عن الإمام الحسین علیهالسلام فیما أوصى بِهِ مُحَمَّدَ ابنَ الحَنَفِیَّةِ: أمّا أنتَ یا أخی فَلا عَلَیکَ أن تُقیمَ بِالمَدینَةِ، فَتَکونَ لی عَینا عَلَیهِم، ولا تُخفِ عَلَیَّ شَیئا مِن امورِهِم.
قالَ [ابنُ أعثَمَ]: ثُمَّ دَعَا الحُسَینُ علیهالسلام بِدَواةٍ وبَیاضٍ … فَکَتَبَ:
آیا گفته پیامبر خدا صلى الله علیه و آله درباره من و در باره برادرم به شما نرسیده است که: «این دو (حسن و حسین)، سَرور جوانان بهشتىاند» ؟!».(8)
3688. الأخبار الطِوال: حسین بن على علیهالسلام نامهاى به پیروانش در بصره نوشت و آن را با یکى از طرفداران خود به نام سلمان فرستاد. متن آن نامه چنین بود: «به نام خداوند بخشنده مهربان. از حسین بن على به مالک بن مَسمَع و احنف بن قیس و مُنذِر بن جارود و مسعود بن عمرو و قیس بن هیثم. سلامٌ علیکم! امّا بعد، من، شما را به زنده داشتن نشانههاى حق و میراندن بدعتها فرا مىخوانم. اگر اجابت کنید، به راههاى هدایت، رهنمون مىشوید. والسّلام!».
9 / 2
امر به معروف و نهى از منکر
3689. الفتوح از امام حسین علیه السلام، در وداع با قبر جدّش پیامبر صلى الله علیه و آله: خدایا! این قبر پیامبرت محمّد صلى الله علیه و آله است و من، پسر دختر محمّد؛ و مىدانى که چه به من رسیده است. خدایا! من، معروف را دوست و منکَر را ناپسند مىدارم ….(9)
3690. الفتوح در باره وصیّت امام حسین علیهالسلام به برادرش محمّد بن حنفیّه: حسین علیهالسلام فرمود: «تو اى برادرم منعى نیست که در مدینه بمانى و از سوى من، مراقب اوضاع باشى و چیزى از اخبار آنان را از من، مخفى مدارى».
آن گاه حسین علیه السلام، کاغذ و قلمى خواست و نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. این است آنچه حسین بن على بن ابى طالب، به برادرش محمّد بن حنفیّه، فرزند على بن ابى طالب، وصیّت مىکند:
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، هذا ما أوصى بِهِ الحُسَینُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ لأِخیهِ مُحَمَّدِ ابنِ الحَنَفِیَّةِ المَعروفِ وَلَدِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام:
إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ یَشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، و أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ، جاءَ بِالحَقِّ مِن عِندِهِ، و أنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ، وَالنّارَ حَقٌّ. و أنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیبَ فیها، و أنَّ اللّهَ یَبعَثُ مَن فِی القُبورِ، و أنّی لَم أخرُج أشِرا(10) ولا بَطِرا(11)، ولا مُفسِدا ولا ظالِما، وإنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ النَّجاحِ وَالصَّلاحِ فی امَّةِ جَدّی مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، اریدُ أن آمُرَ بِالمَعروفِ و أنهى عَنِ المُنکَرِ، و أسیرَ بِسیرَةِ جَدّی مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، وسیرَةِ أبی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ … فَمَن قَبِلَنی بِقَبولِ الحَقِّ فَاللّهُ أولى بِالحَقِّ، ومَن رَدَّ عَلَیَّ هذا أصبِرُ حَتّى یَقضِیَ اللّهُ بَینی وبَینَ القَومِ بِالحَقِّ، ویَحکُمَ بَینی وبَینَهُم بِالحَقِّ، وهُوَ خَیرُ الحاکِمینَ، هذِهِ وَصِیَّتی إلَیکَ یا أخی، «وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ»(12)، وَالسَّلامُ عَلَیکَ وعَلى مَنِ اتَّبَعَ الهُدى، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ.(13)
3691. تاریخ الطبری عن عقبة بن أبی العیزار: إنَّ الحُسَینَ علیهالسلام خَطَبَ أصحابَهُ و أصحابَ الحُرِّ … ثُمَّ قالَ: أیُّهَا النّاسُ! إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله قالَ: مَن رَأى سُلطانا جائِرا مُستَحِلّاً لِحُرَمِ اللّهِ، ناکِثا(14) لِعَهدِ اللّهِ، مُخالِفا لِسُنَّةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، یَعمَلُ فی عِبادِ اللّهِ بِالإِثمِ وَالعُدوانِ، فَلَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِفِعلٍ ولا قَولٍ، کانَ حَقّا عَلَى اللّهِ أن یُدخِلَهُ مُدخَلَهُ.(15)
به راستى که حسین بن على، شهادت مىدهد که جز خداى یگانه، خدایى نیست و همتایى ندارد، و به راستى که محمّد، بنده و فرستاده اوست و پیام حق را از جانب او (خدا) آورْد، و به راستى که بهشت، حق است و دوزخ، حق است و قیامت، بىشک، خواهد آمد و خداوند، بدنها [ى خفته] را از قبرها بر خواهد انگیخت.
به درستى که من، از روى ناسپاسى و زیادهخواهى و براى فساد و ستمگرى، قیام نکردم؛ بلکه براى تحقّق رستگارى و نیکْروزى امّت جدّم پیامبر صلى الله علیه و آله، قیام نمودم. مىخواهم امر به معروف و نهى از منکر نمایم و به سیره جدّم محمّد و پدرم على بن ابى طالب، رفتار کنم ….
آن که از روى حقجویى، مرا [به داشتنِ حق] بپذیرد، خداوند، سزاوارتر به داشتنِ حق است [و پاداش او را خواهد داد]، و اگر کسى در این دعوت، دستِ رد بر [سینه] من زند، شکیبایى مىورزم تا خداوند، میان من و این گروه، بر پایه حقیقت، داورى کند و به حق، حکم دهد، که او بهترینِ داوران است.
برادرم! این است وصیّت من به تو. جز از خداوند، توفیق، طلب نمىکنم، بر او توکّل مىکنم و به سوى او باز مىگردم. درود بر تو و هر آن که از راه درست، پیروى کند! و نیرو و توانى، جز از [جانب] خداوندِ برتر و بزرگ نیست».
3691. تاریخ الطبرى به نقل از عُقبة بن ابى عَیزار: حسین علیهالسلام براى یاران خود و یاران حُر، سخن راند … و سپس فرمود: «اى مردم! پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «هر کس فرمانروایى ستمکار را ببیند که حرامهاى خداوند را حلال مىشمارد را زیر پا مىگذارد و پیمان خدا را مىشکند و با سنّت پیامبر خدا مخالفت مىکند و در میان مردمان به گناه و تجاوز، اقدام مىنماید و با کردار و گفتار بر او نیاشوبد، حقّ خداست که او را در همان جایى وارد کند که آن فرمانروا را وارد مىکند».(16)
9 / 3
القیام لنصرة الدین
3692. تذکرة الخواصّ عن الإمام الحسین علیهالسلام لِلفَرَزدَقِ الشّاعِرِ: یا فَرَزدَقُ! إنَّ هؤُلاءِ قَومٌ لَزِموا طاعَةَ الشَّیطانِ وتَرَکوا طاعَةَ الرَّحمنِ، و أظهَرُوا الفَسادَ فِی الأَرضِ، و أبطَلُوا الحُدودَ، وشَرِبُوا الخُمورَ، وَاستَأثَروا فی أموالِ الفُقَراءِ وَالمَساکینِ، و أنَا أولى مَن قامَ بِنُصرَةِ دینِ اللّهِ وإعزازِ شَرعِهِ وَالجِهادِ فی سَبیلِهِ، لِتَکونَ «کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا»(17)(18)
3693. تاریخ الطبری عن أبی عثمان النهدی: کَتَبَ حُسَینٌ علیهالسلام مَعَ مَولىً لَهُم یُقالُ لَهُ سُلَیمانُ، وکَتَبَ بِنُسخَةٍ إلى رُؤوسِ الأَخماسِ(19) بِالبَصرَةِ وإلَى الأَشرافِ، فَکَتَبَ إلى مالِکِ بنِ مِسمَعٍ البَکرِیِّ، وإلَى الأَحنَفِ بنِ قَیسٍ، وإلَى المُنذِرِ بنِ الجارودِ، وإلى مَسعودِ بنِ عَمرٍو، وإلى قَیسِ بنِ الهَیثَمِ، وإلى عَمرِو بنِ عُبَیدِ اللّهِ بنِ مَعمَرٍ، فَجاءَت مِنهُ نُسخَةٌ واحِدَةٌ إلى جَمیعِ أشرافِها:
أمّا بَعدُ، فَإِنَّ اللّهَ اصطَفى مُحَمَّدا صلى الله علیه و آله عَلى خَلقِهِ، و أکرَمَهُ بِنُبُوَّتِهِ، وَاختارَهُ لِرِسالَتِهِ، ثُمَّ قَبَضَهُ اللّهُ إلَیهِ وقَد نَصَحَ لِعِبادِهِ وبَلَّغَ ما ارسِلَ بِهِ صلى الله علیه و آله، وکُنّا أهلَهُ و أولِیاءَهُ و أوصِیاءَهُ ووَرَثَتَهُ، و أحَقَّ النّاسِ بِمَقامِهِ فِی النّاسِ، فَاستَأثَرَ عَلَینا قَومُنا بِذلِکَ، فَرَضینا وکَرِهنَا الفُرقَةَ و أحبَبنَا العافِیَةَ، ونَحنُ نَعلَمُ أنّا أحَقُّ بِذلِکَ الحَقِّ المُستَحَقِّ عَلَینا مِمَّن تَوَلّاهُ، … وقَد بَعَثتُ رَسولی إلَیکُم بِهذَا الکِتابِ، و أنَا أدعوکُم إلى کِتابِ اللّهِ وسُنَّةِ نَبِیِّهِ صلى الله علیه و آله، فَإِنَّ السُّنَّةَ قَد امیتَت، وإنَّ البِدعَةَ قَد احیِیَت، وإن تَسمَعوا قَولی وتُطیعوا أمری أهدِکُم سَبیلَ الرَّشادِ، وَالسَّلامُ عَلَیکُم ورَحمَةُ اللّهِ.(20)
9 / 3
قیام براى یارى دین
3692. تذکرة الخواص از امام حسین علیه السلام، خطاب به فَرَزدَق شاعر: اى فَرَزدَق! این قوم، به اطاعت از شیطان چسبیدند و اطاعت [خداى] رحمان را وا نهادند و فساد را در زمین، آشکار کردند و احکام خداوند را باطل نمودند و شراب نوشیدند و اموال فقیران و بینوایان را از آنِ خود کردند. من، سزاوارترین کس به قیام براى یارى دین خدا و عزّت بخشیدن به آیین او و جهاد در راه او هستم تا «فرمان خدا، والاترین باشد».
3693. تاریخ الطبرى به نقل از ابوعثمان نَهْدى: حسین علیهالسلام نامهاى نگاشت و با یکى از وابستگانش به نام سلیمان، براى سران سپاه بصره و بزرگان آن جا، مانند مالک بن مَسمَع بکرى، احنف بن قیس، مُنذِر بن جارود، مسعود بن عمرو، قیس بن هیثم و عمرو بن عبید اللّه بن مُعمّر فرستاد.
متن نامه واحدى که براى بزرگان [بصره] فرستاد [، چنین است]: «امّا بعد، خداوند، محمّد صلى الله علیه و آله را بر خلقش برگزید و با نبوّت خویش، گرامى داشت و براى رسالتش برگزید. سپس، خدا او را به سوى خویش برگرفت، در حالى که براى بندگانش خیرخواهى کرده بود و آنچه براى آن فرستاده شده بود، ابلاغ کرد.
ما خاندان و اولیا و اوصیا و وارثان او هستیم که در میان مردم، سزاوارترینِ مردم به جایگاه او هستیم؛ امّا قوم ما، جایگاه ما را از آنِ خود کردند و ما رضایت دادیم و تفرقه را ناخوش داشتیم و سلامت [امّت] را دوست داشتیم.
ما مىدانیم که به این حقّ جانشینى پیامبر صلى الله علیه و آله سزاوارتر از کسى هستیم که آن را به دست گرفته است …. فرستادهام را با این نامه به سوى شما روانه کردم. من، شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر صلى الله علیه و آله فرا مىخوانم که بىتردید، سنّت، مرده و بدعت، زنده گشته است و اگر گفتهام را بشنوید و فرمانم را اطاعت کنید، شما را به راه هدایت، رهنمون مىشوم. والسّلام علیکم و رحمة اللّه وبرکاته!».
9 / 4
معذرة إلى الله
3694. تاریخالطبری عن الحسین علیهالسلام مِن کَلامِهِ مَعَ أصحابِ الحُرِّ بنِ یَزیدَ: أیُّهَا النّاسُ! إنَّها مَعذِرَةٌ إلَى اللّهِ عز و جل و إلَیکُم، إنّی لَم آتِکُم حَتّى أتَتنی کُتُبُکُم وقَدِمَت عَلَیَّ رُسُلُکُم؛ أنِ اقدَم عَلَینا فَإِنَّهُ لَیسَ لَنا إمامٌ لَعَلَّ اللّهَ یَجمَعُنا بِکَ عَلَى الهُدى، فَإِن کُنتُم عَلى ذلِکَ فَقَد جِئتُکُم، فَإِن تُعطونی ما أطمَئِنُّ إلَیهِ مِن عُهودِکُم ومَواثیقِکُم أقدَم مِصرَکُم، وإن لَم تَفعَلوا وکُنتُم لِمَقدَمی کارِهینَ انصَرَفتُ عَنکُم إلَى المَکانِ الَّذی أقبَلتُ مِنهُ إلَیکُم.(21)
9 / 5
مکافحة الظلم والجور
3695. تاریخ الطبری عن الحسین علیهالسلام مِن کَلامِهِ مَعَ أصحابِ الحُرِّ بنِ یَزیدَ: أمّا بَعدُ أیُّهَا النّاسُ! فَإِنَّکُم إن تَتَّقوا وتَعرِفُوا الحَقَّ لِأَهلِهِ یَکُن أرضى للّهِ، ونَحنُ أهلَ البیتِ أولى بِوِلایَةِ هذَا الأَمرِ عَلَیکُم مِن هؤُلاءِ المُدَّعینَ ما لَیسَ لَهُم، وَالسّائِرینَ فیکُم بِالجَورِ وَالعُدوانِ، وإن أنتُم کَرِهتُمونا وجَهِلتُم حَقَّنا وکانَ رَأیُکُم غَیرَ ما أتَتنی کُتُبُکُم وقَدِمَت بِهِ عَلَیَّ رُسُلُکُمُ، انصَرَفتُ عَنکُم.(22)
3696. تاریخ الطبری عن عقبة بن أبی العَیزار: إنَّ الحُسَینَ علیهالسلام خَطَبَ أصحابَهُ و أصحابَ الحُرِّ
9 / 4
عذر به پیشگاه الهى
3694. تاریخ الطبرى از امام حسین علیه السلام، در سخنانى با یاران حُرّ بن یزید: اى مردم! این عذرى به پیشگاه خداى عز و جل و شماست. من، نزد شما نیامدم تا آن که نامههاى شما به من رسید و فرستادگانتان بر من در آمدند و گفتند: بر ما در آى که پیشوایى نداریم و شاید خدا، ما را به وسیله تو بر هدایت، گِرد آورد.
اگر بر سر همان گفته هستید، نزدتان آمدهام. اگر عهدى مطمئن و قابل اعتماد به من مىدهید، به شهرتان در آیم، و اگر چنین نمىکنید و آمدن من را ناخوش دارید، به همان جایى باز مىگردم که پیش از حرکت به سوى شما بودم.
9 / 5
ستیز با ستم و تجاوز
3695. تاریخ الطبرى از امام حسین علیه السلام، در سخنانى با یاران حرّ بن یزید: اى مردم! اگر تقوا بوَرزید و حق را براى اهلش به رسمیت بشناسید، این، خدا را بهتر خشنود مىکند. ما اهل بیت، به سرپرستى این امر (حکومت) بر شما از این مدّعیان که حقّى ندارند و میانِ شما با ستم و تجاوز، رفتار مىکنند، سزاوارتریم. اگر ما را خوش ندارید و حقّ ما را نمىشناسید و نظرتان غیر از آن چیزى است که نوشتهها و فرستادگان شما به من رساندند، باز مىگردم.
3696. تاریخ الطبرى به نقل از عُقبَة بن ابى عَیزار: حسین علیهالسلام براى یاران خود و یاران حُر
بِالبیضَةِ، فَحَمِدَ اللّهَ و أثنى عَلَیهِ، ثُمَّ قالَ: أیُّهَا النّاسُ! إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله قالَ: «مَن رَأى سُلطانا جائِرا مُستَحِلّاً لِحُرَمِ اللّهِ، ناکِثا لِعَهدِ اللّهِ، مُخالِفا لِسُنَّةِ رَسولِ اللّهِ، یَعمَلُ فی عِبادِ اللّهِ بِالإِثمِ وَالعُدوانِ، فَلَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِفِعلٍ ولا قَولٍ، کانَ حَقّا عَلَى اللّهِ أن یُدخِلَهُ مُدخَلَهُ».
ألا وإنَّ هؤُلاءِ قَد لَزِموا طاعَةَ الشَّیطانِ، وتَرَکوا طاعَةَ الرَّحمنِ، و أظهَرُوا الفَسادَ، وعَطَّلُوا الحُدودَ، وَاستَأثَروا بِالفَیءِ، و أحَلّوا حَرامَ اللّهِ، وحَرَّموا حَلالَهُ، و أنَا أحَقُّ مَن غَیَّرَ(23)، قَد أتَتنی کُتُبُکُم، وقَدِمَت عَلَیَّ رُسُلُکُم بِبَیعَتِکُم؛ أنَّکُم لا تُسلِمُونّی ولا تَخذُلُونّی، فَإِن تَمَمتُم عَلى بَیعَتِکُم تُصیبوا رُشدَکُم، فَأَنَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ، وَابنُ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، نَفسی مَعَ أنفُسِکُم، و أهلی مَعَ أهلیکُم، فَلَکُم فِیَّ اسوَةٌ.
وإن لَم تَفعَلوا ونَقَضتُم عَهدَکُم، وخَلَعتُم بَیعَتی مِن أعناقِکُم، فَلَعَمری ما هِیَ لَکُم بِنُکرٍ، لَقَد فَعَلتُموها بِأَبی و أخی وَابنِ عَمّی مُسلِمٍ، وَالمَغرورُ مَنِ اغتَرَّ بِکُم، فَحَظَّکُم أخطَأتُم، ونَصیبَکُم ضَیَّعتُم، ومَن نَکَثَ(24) فَإِنَّما یَنکُثُ عَلى نَفسِهِ، وسَیُغنِی اللّهُ عَنکُم، وَالسَّلامُ عَلَیکُم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.(25)
در بیضه، سخن گفت و پس از حمد و ثناى خداوند فرمود: «اى مردم! پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «هر کس فرمانرواى ستمکارى را ببیند که حرامهاى خداوند را حلال مىشِمُرَد و پیمان خدا را مىشکند و با سنّت پیامبر خدا، مخالفت مىکند و میان بندگان خدا با گناه و تجاوز عمل مىکند، ولى با عمل و گفتار، بر او نیاشوبد، بر خداوند است که او را به همان جایى در آورد که آن ستمکار را مىبَرَد» .
هان! اینان به طاعت شیطان چسبیدند و طاعت [خداى] رحمان را وا نهادند و فساد را آشکار و حدود الهى را تعطیل کردند و اموال عمومى را براى خود برداشتند و حرام خدا را حلال و حلال او را حرام شمردند و من، براى برآشوبیدن، سزاوارترین کس هستم که نامههایتان به من رسید و فرستادگان شما، بیعتتان را به من عرضه کردند که مرا تسلیم [دشمن] نمىکنید و وا نمىنهید. پس اگر بیعتتان را به پایان برسانید، به راه هدایت رسیدهاید. من حسینم، پسر على و فاطمه، دختر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله. خودم در کنار شمایم و خانوادهام با خانوادههاى شما هستند و در من، الگویى براى شما هست.
اگر چنین نکنید و عهدتان را بشکنید و بیعتم را از گردن خود بردارید که به جانم سوگند، این از شما دور نیست که آن را با پدرم و برادرم و پسرعمویم، مسلم، کردید و فریبخورده، کسى است که فریب [حمایت] شما را بخورد، پس به نصیب خود نرسیدهاید و آن را تباه نمودهاید و هر کس پیمان بشکند، به زیانِ خود، شکسته است. به زودى خداوند، مرا از شما بىنیاز مىکند. والسّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته!».
1) نَعَشَهُ: رَفَعَهُ (النهایة: ج 5 ص 81 «نعش»).
2) أنساب الأشراف: ج 2 ص 335، تاریخ الطبری: ج 5 ص 357 وراجع: موسوعة الإمام الحسین علیه السلام: ج 4 ص 340 (القسم السابع/ الفصل الثالث/ کتابه إلى وجوه أهل البصرة).
3) نَجَمَ الشیء: ظَهَرَ وطَلَعَ (الصحاح: ج 5 ص 2039 «نجم»).
4) ر. ک: ج 4 ص 341 (بخش هفتم/ فصل سوم/ نامه امام علیهالسلام بهسرشناسان بصره).
5) الطبقات الکبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج 1 ص 468، سیر أعلام النبلاء: ج 3 ص 301 الرقم 48 وراجع: موسوعة الإمام الحسین علیه السلام: ج 6 ص 94 (القسم الثامن/ الفصل الثانى/ احتجاجات الإمام 7 على جیش الکوفة).
6) الأخبار الطوال: ص 231.
7) الفتوح: ج 5 ص 19؛ بحار الأنوار: ج 44 ص 328 وراجع: موسوعة الإمام الحسین علیه السلام: ج 3 ص 416 (القسم السابع/ الفصل الثانی/ رؤیا النبیّ 9 فی المنام عند وداع قبره).
8) ر. ک: ج 6 ص 95 (بخش هشتم/ فصل دوم/ احتجاجهاى امام علیهالسلام بر سپاه کوفه).
9) ر. ک: ج 3 ص 417 (بخش هفتم/ فصل دوم/ دیدن پیامبر صلى الله علیه و آله در خواب به هنگام وداع با قبر ایشان).
10) الأشِرُ: الفَرِحُ البَطِر، کأنّه یرید کفران النعمة وعدم شکرها (مجمع البحرین: ج 1 ص 50 «أشر»).
11) البَطَرُ: الطُغیان عند النعمة وطول الغنى (لسان العرب: ج 4 ص 69 «بطر»).
12) سورة هود: 88.
13) الفتوح: ج 5 ص 21، مقتل الحسین علیهالسلام للخوارزمی: ج 1 ص 188؛ المناقب لابن شهرآشوب: ج 4 ص 89 نحوه، بحار الأنوار: ج 44 ص 329.
14) النَّکثُ: نَقضُ العَهدِ (النهایة: ج 5 ص 114 «نکث»).
15) تاریخ الطبری: ج 5 ص 403 وراجع: موسوعة الإمام الحسین علیه السلام: ج 5 ص 250 (القسم السابع/ الفصل السابع/ خطاب الإمام 7 لأصحابه و أصحاب الحرّ فی بیضة).
16) ر. ک: ج 5 ص 251 (بخش هفتم/ فصل هفتم/ سخنرانى امام علیهالسلام براى یاران خود و یاران حُر، در منزلگاه بیضه).
17) التوبة: 40.
18) تذکرة الخواصّ: ص 241.
19) الخَمیسُ: الجیش، سُمِّی به لأنّه مقسوم بخمسة أقسام: المقدِّمة، والساقة، والمیمنة، والمیسرة، والقلب (النهایة: ج 2 ص 79 «خمس»).
20) تاریخ الطبری: ج 5 ص 357، البدایة والنهایة: ج 8 ص 157 و ص 170، وراجع: الکامل فی التاریخ: ج 2 ص 535.
21) تاریخ الطبری: ج 5 ص 401، الکامل فی التاریخ: ج 2 ص 552، مقتل الحسین علیهالسلام للخوارزمی: ج 1 ص 231؛ الإرشاد: ج 2 ص 79، إعلام الورى: ج 1 ص 448، المناقب لابن شهرآشوب: ج 4 ص 96 کلاهما نحوه وراجع: الأخبار الطوال: ص 249.
22) تاریخ الطبری: ج 5 ص 402، مقتل الحسین علیهالسلام للخوارزمی: ج 1 ص 232، أنساب الأشراف: ج 3 ص 380 ولیس فیه من «ونحن» إلى «والعدوان»؛ الإرشاد: ج 2 ص 79، إعلام الورى: ج 1 ص 448 وراجع: روضة الواعظین: ص 198.
23) فی الفتوح: «و أنا أحقّ من غیری بهذا الأمر؛ لقرابتی من رسول اللّه 9» بدل «و أنا أحقّ من غَیَّر».
24) النَّکْثُ: قریب من النقض، واستعیر لنقض العهد (مفردات ألفاظ القرآن: ص 822 «نکث»).
25) تاریخ الطبری: ج 5 ص 403، الکامل فی التاریخ: ج 2 ص 552، الفتوح: ج 5 ص 81، مقتل الحسین علیهالسلام للخوارزمی: ج 1 ص 234 کلّها نحوه؛ بحار الأنوار: ج 44 ص 382 وراجع: أنساب الأشراف: ج 3 ص 381.