در پاسخ این پرسش دو دیدگاه بود…
1 – گروهی از سران توابین بر آن بودند که باید بسوی عامل اصلی جنایت که رژیم اموی و «عبید» است بروند. چرا که آنان بودند که حسین علیهالسلام را میان مرگ و ذلت قرار دادند و آن حضرت شهادت پرافتخار را برگزید و فرمود «هیهات منا الذلة.»
2 – اما دیدگاهی دیگر بر آن بود که سرکردگان سپاه شوم اموی در کربلا همچون: عمر بن سعد، شمر، خولی، سنان، شبث و… و سران جنایتکار عشایر در اینجا هستند و باید کار را از کوفه شروع کنند.
و سرانجام… تصمیم بر آن شد که در آن شرایط باید بسوی «عبید» رفت… چرا که عامل اصلی شقاوت پس از یزید اوست و آنگاه دیگران.
پس از تصمیم؛ امیر توابین ندا داد که: هان ای یاران راه!
به مهر خدا و در پناه او بسوی همان تبهکاری حرکت کنید که گفت: اگر حسین در برابر من سر تسلیم فرود نیاورد، در امان نخواهد بود!
بسوی فاسق و فرزند فاسق، جلاد خون آشام اموی، عبید، فرزند پلید «مرجانه»!
اگر در آنجا به پیروزی ظاهری نیز دست یافتیم، به کیفر رساندن مهرههای کوچکتر آسانتر است و دیگران نیز جرأت این را خواهند یافت.
بنابراین حرکت کنید! امید که با آغاز کار، غیرتمندانی یافت شوند که راه شما را ادامه دهند و اگر به شهادت نایل آمدیم، باز هم غمی نیست. چرا که آنچه نزد خداست برای شایسته کرداران بهتر است.