آنگاه که امام حسین علیه السلام از مکّه عازم کربلا بود، و کسی نتوانست در اراده مستحکم امام علیه السلام ایجاد تزلزل کند، ابن عبّاس خدمت آن حضرت رسید و هشدار گونه از خطرات قیام صحبت کرد و گفت: یا اباعبدالله! مبادا قصد جانتان کنند.
امام پاسخ داد:
حدیث 25
قال الامام الحسین علیه السلام: أَنَا أَعْرَفُ بِمَصْرَعی مِنْکَ، وَما وَکْدی مِنَ الدُّنیا إِلاّ فِراقُها.
امام حسین علیه السلام فرمود: (من از تو بهتر جایگاه کشته شدن خود را میشناسم، و تلاش من در دنیا جز این نیست که از آن جدا شده بسوی آخرت رخت بر بندم).
و در نقل دیگری آمده است که: پس از گفتگوی ابن عبّاس با امام حسین علیه السلام، و طرح کردن هشدارها و خطرات قیام بر ضد یزید و بنیامیّه، پیشنهاد داد که امام در مکّه بماند و سکوت کند.
امام در پاسخ او اظهار داشت که: هَیْهاتَ هَیْهاتَ یَا ابْنَ عَبَّاسِ اِنَّ الْقَوَمَ لَنْ یَتْرُکُونی وَاِنَّهُمْ یَطْلُبوُنَنی اَیْنَ کُنْتُ حَتیَّ اُبایِعَهُمْ کُرْهاً وَیَقْتُلُونی، وَاللهِ اِنَّهُمْ لَیَعْتَدُونَ عَلیَّ کَما اعْتَدَتْ الْیَهُودُ فی یَوْمِ السَّبْتِ، وَاِنّی ماضٍ فی أمْرِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وآله حَیْثُ اَمَرَنی، وَاِنَّا لِلَّه وَ اِنَّا اِلَیهِ راجِعُونَ.(1)
امام حسین علیه السلام فرمود: (هرگز! هرگز! ای پسر عبّاس، بنیامیّه مرا رها نخواهند کرد، و هرجا که باشم مرا خواهند یافت تا با زور و فشار برای یزید بیعت بگیرند. سوگند بخدا! آنها مرا خواهند کشت، و بر من تجاوز کنند چونان یهود که در روز شنبه از حکم خدا تجاوز کردند، و همانا من بر اساس دستور رسول خدا حرکت میکنم آنگونه که مرا فرمان داد، و ما همه از خدائیم و بسوی خدا باز میگردیم).
طبری نقل میکند که: ابن عباس گفت: شنیدم امام حسین علیه السلام آماده کوچ کردن بسوی عراق است، چون از بیوفائی
کوفیان اطّلاع داشتم خدمت آن حضرت رسیده و با اصرار فراوان خواستم که از سفر به سوی عراق منصرف گردد. امام در پاسخ فرمود:
یا بْنَ عَبَّاسِ أَما عَلِمْتَ اِنْ مَنَعْتَنی مِنْ هُناکَ فَاِنَّ مَصارِعَ أَصْحابی هُناکَ.(2)
(ای پسر عبّاس! آیا نمیدانی اگر تو مرا از رفتن به سوی عراق باز داری، چه باید کرد که قربانگاه یاران من آنجاست؟.)
1) معالی السبطین ج1 ص246، ناسخ التواریخ ج2 ص122، اسرار الشهاده 247.
2) دلائل الامامة ص 74.