برخی در آستانه قیام کربلا، فکر میکردند با دلسوزی و همدردی باید خطرات قیام را با امام در میان بگذارند. در صورتی که امام حسین علیه السلام با آگاهی کامل از سرانجام قیام، شهادت خود را مطرح میفرمود که هشدار دهندگان با شگفتی از آنحضرت اطّلاعات مهّمی را دریافت میکردند.
وقتی امّ سلمه در مدینه با نگرانی فراوان از سرانجام قیام کربلا پرسید امام اظهار داشت که:
حدیث 22
قال الامام الحسین علیه السلام: یا اُمَّاهُ وَ أَنَا وَاللهِ أَعْلَمُ ذلِکَ، وَ أَنَّی مَقْتُولٌ لا مَحالَةَ، وَ لَیْسَ لی مِنْ هذا بُدٌّ، وَ إنّی وَاللهِ لَأَعْرِفُ الیَوْمَ الَّذی اُقْتَلُ فیهِ، وَأَعْرِفُ مَنْ یَقْتُلُنی، وَأَعْرِفُ الْبُقْعَةَ اَلَّتی اُدْفَنُ فیها، وَ إِنّی أعرِفُ مَنْ یُقْتَلُ مِنْ أَهْلِ بَیْتی وَ قَرابَتی وَ شیعَتی، وَ إِنْ
أَرَدْتِ یا اُمَّاه اُریکِ حُفْرَتی وَ مَضْجَعی.
امام حسین علیه السلام فرمود: (ای مادر! سوگند بخدا! من بهتر از هر کس میدانم که سرانجام قیام من چه خواهد بود؟ بناچار مرا میکشند، و من چارهای جز شهادت ندارم. سوگند بخدا! روزی را که کشته میشوم میدانم، و آنکس که مرا میکشد را میشناسم، و مکانی که در آن دفن میشوم را میدانم، و چه تعداد از خانواده و پیروان من کشته میشوند را اطلاع دارم، اگر بخواهی محل کشته شدن و قبر خود را بتو نشان خواهم داد).(1)
آنگاه برای آرامش خاطر اُمّسلمه، بسوی سرزمین کربلا اشاره کرد بگونهای که امّ سلمه سرزمین کربلا، و قتلگاه، وجایگاه استقرار سربازان امام را دید و به شدّت گریست.
امام خطاب به اُمّسلمه فرمود:
یا اُمَّاه قَدْ شاءَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ أَنْ یَرانی مَقْتُولاً مَذْبُوحاً ظُلْماً وَ عُدْواناً، وَ قَدْ شاءَ أَنْ یَری حَرَمی وَ رَهْطی وَ نِسائی مُشَرَّدینَ، وَ أَطْفالی مَذْبُوحینَ مَظْلُومینَ مَأْسُورینَ مُقَیَّدینَ، وُهُمْ یَسْتَغیثُونَ فَلا یَجِدوُنَ ناصِراً وَلامُعیناً.
(ای مادر! خداوند بزرگ چنین خواسته است که من در راه اسلام کشته و سر جدا گردم، و با ظلم و ستم مبارزه کنم و خدا خواسته است که زن و فرزندان من اسیر گردند، مظلوم باشند، کشته شوند، فریاد یاری خواهی سر دهند که کسی آنها را یاری نمیکند و کمک نمیرساند).
1) بحارالانوار ج44 ص331، عوالم بحرانی ج17 ص18، ینابیع المودّة ص405، خرائج و جرائح ج1 ص253.