یکی از یاران امام حسین علیه السلام محمد بن بُشر حَضرمی بود، قبل از عاشورا به او خبر دادند که پسرش را یکی از قبائل به اسیری گرفتند. او گفت: دوست نداشتم که پسرم اسیر گردد و من بعد از اسارت او زنده باشم. امام سخن او را شنید و فرمود:
حدیث 10
قال الامام الحسین علیه السلام: رَحِمَکَ اللهُ أَنْتَ فی حِلٍّ مِنْ بَیْعَتی فَاعْمَلْ فی فِکاکِ اِبْنِکَ(1)
امام حسین علیه السلام فرمود:
(خداوند تو را بیامرزد، من بیعت خود را از گردن تو برداشتم برخیز برو و برای رهائی فرزندت اقدام کن.)
در پاسخ امام گفت: گرگها مرا زنده زنده بخورند، اگر از تو جدا شوم. امام وسیله آزادی پسرش را فراهم کرده فرمود:
فَأَعْطِ اِبْنَکَ هذِهِ الأثْوابَ وَ الْبُرُودَ یَسْتَعینَ بِها فی فِداءِ أَخیهِ
(برو و این جامههائی که از بُرد یمانی است به فرزندت بده تا او برود و در نجات برادرش اقدام کند.(2)
قیمت پیراهنها را هزار دینار نوشتند.
1) واخبرنا ابوبکر محمد بن عبدالباقی، أنبانا ابومحمد الشیرازی، أنبانا أبوعمرالخراز، أنبانا أبوالحسن الخشاب،أنبانا الحسین بن محمد، أنبانا محمد بن سعید،أنبانا علی بن محمد، عن أبی الاسود العبدی: قیل لمحمد بن بشیرالخضرمی.
2) تاریخ ابن عساکر (شرح حال امام حسین علیه السلام) 154، لهوف ابن طاووس 40، بحارالانوار ج44 ص394، عوالم بحرانی ج17 ص244، اعیان الشیعة ج1 ص601، مقاتل الطالبین ص 116.